دیالکتیک یک نافیلسوف

باید تکلیف خود را با بعضی چیزها روشن کرد

دیالکتیک یک نافیلسوف

باید تکلیف خود را با بعضی چیزها روشن کرد

اینجا مجموعه ای از اندیشه های یک نافیلسوف معمولی را خواهید خواند. از نظر دادن دریغ نکنید...
نکته: مطالب این وبلاگ حتما با ذکر منبع یا نام نویسنده هستند؛ پس مالکیت مطالبی که بدون ذکر منبع آمده مربوط به همین وبلاگ میباشد:)
اینستاگرام: daily_dialectic

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

۱۲۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دیالکتیک» ثبت شده است

آیا شکاکان یقین دارند که شکاکند؟

-مضمون نظر قدیس آگوستینوس (4م) درباره شکاکان_

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۹۴ ، ۰۹:۳۴

دقت کنید:

اطرافیان شما پیش فرض، زمانی شما رو دوست دارن که به دردشون بخورید. وقتی گره ای باز میکنی، فداکاری و گذشتی میکنی، کاری رو با تمام وجودت انجام میدی،  خدای نکرده پارتی بازی میکنی، حتی کسی رو مهمون میکنی و خلاصه وقتی که براشون مفید واقع میشی دوستت دارن.

این به نظرم از تمایل ذاتی انسان ها به بقا و حیات میاد. کسانی که به این حیات -یا حیات با کیفیت تر- کمکی میکنند برای ما مثبت اند و کسانی که مانع اون هستند منفی. کسانی هم که اثری ندارند مهم نیستند.

اما اخلاق، درست از همین دریچه ها وارد میشه. وقتی خنثی ها مهم شدند وارد سطوح اولیه اخلاق شدیم؛ و وقتی دشمنان یا مخالفان و کلا کسانی که هر جور زاویه ای با ما دارن برای ما مهم و مثبت شدند وارد سطوح بالاتر اخلاق شدیم.

البته انسانی موفق به اخلاقی زندگی کردن میشه که این پیشرفت های اخلاقیش همراه پیشرفت معرفتیش هم باشه. تمارض و نمایش-بخصوص تمارض خود برای خود-، قطعا دائمی نیست و تو اولین شرایط سخت و دشوار پیش آمده لو میره. اما رشد معرفت به معنی درک لذت و شیرینی این مراحل، اخلاق رو نهادینه میکنه.

میزان پایبندی خودتون به اخلاق رو تو شرایط سخت بفهمید. اخلاق ما معدل اخلاق ماست نه رفتار خاصی که در شرایطی بروز میدیم؛ چه بد چه خوب...


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۴ ، ۱۳:۴۲

ما هر چه باشیم با تمام خصوصیات منحصر به فرد و توانایی های فوق العادمان (البته منحصر به فرد، فوق العاده، و این ها همه نسبی اند)؛ بخشی از طبیعت هستیم. ما و همه اطرافمان یکی هستیم. بی آنکه بتوانیم ادعا کنیم که آدمی نوعی است متشخص در کنار طبیعت. ما نه میتوانیم و نه حق داریم که خود را در کنار طبیعت، متشخص بدانیم. ما بدون در نظر گرفتن طبیعت هیچیم. ما موجوداتی کاملا طبیعی هستیم...

این به نظرم پیش نیاز هر نوع اندیشه فلسفی مطابق با واقع است...

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۹۴ ، ۱۲:۴۱

سواد چیست ؟

تعریف کلاسیک سواد توانایی خواندن و نوشتن است.

اما بر اساس تعریف یونسکو شخص با سواد فردی است ک تمام پارامتر های زیر را در خود داراست:

١- سواد عاطفی: توانایی برقراری روابط عاطفی با خانواده، همسر و دوستان به نحو احسن

٢- سواد ارتباطی: توانایی برقراری ارتباط و تعامل با تمامی اعضای جامعه (آداب معاشرت- روابط اجتماعی احسن)

٣- سواد مالی: توانایی مدیریت اقتصادی درآمد (چگونگی پس انداز، سرمایه گذاری و مدیریت خرج)

٤- سواد رسانه: اینکه بدانیم کدام رسانه ها معتبر و کدام نا معتبر است؛ توانایی تشخیص وثوق اخبار و دیگر پیام های رسانه ای

٥- سواد آموزش و پرورش: توانایی تربیت فرزندان به نحو احسن

٦- سواد رایانه: توانایی استفاده از مهارت های هفت گانه رایانه ICDL ( مفاهیم پایه فناوری اطلاعات و ارتباطات، استفاده از رایانه و مدیریت فایل ها، واژه پردازی.

امروزه در قرن بیست و یکم داشتن سواد خواندن و نوشتن و حتی اخذ مدرک دانشگاهی دال بر باسواد بودن فرد نیست ، به امید روزی که فرد باسواد جامعه ما تمام معیارهای فوق را داشته باشد ...

پ.ن:متاسفانه منبع یا نام نویسنده رو نمیدونم.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۹۴ ، ۲۰:۴۲

نکاتی درباره بحث:

در یک بحث برامده از حداقل دو فکر نقاد و تحلیلی، برهان ها هستند که جولان میدهند. برای بررسی برهان ها هم روش های علمی وقواعد منطقی و تحلیلی دقیقی وجود دارد که همه برامده از عقل اند و ممکن است بسیاری از آن ها را بدون اینکه بدانیم موضوع شاخه ای از علوم اند استفاده کرده باشیم.

لذا هر گونه احساسات و هیجانات مثل برافروختگی یا فحش و الفاظ رکیک یا تحدید و ارعاب و عصبانیت و از این دست خود بخود از سیر بحث خارج میمانند و توسط عقلا، بی محل اعراب باقی میمانند. در بحث های آکادمیک فقط برهان ها و نقد-مبتنی بر برهان-ها محل حضور دارند و بقیه چیزها از موضوع بحث خارج اند.

پ.ن: شاید در نگاه اول بدیهی به نظر بیاید. اما در مقام عمل هر کدام ما باید در تمرین این ها مجاهدت بسیار کنیم.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۹۴ ، ۱۷:۵۷

به خودمان برچسب نزنیم! 

اگر کسی بگوید من دیندارم میرود دنبال سیاقی که دینداران دارند، اگر کسی بگوید من خدا ناباورم میرود دنبال خداناباور-گونه زیستن و اگر کسی بگوید من لاادری هستم همینطور. اگرکسی این اشتباه را -از هر نوعش- مرتکب شود، ناخواسته بخش بزرگی از رفتارش ناآگاهانه و منفعلانه میشود.

ما حق نداریم با این کار برای آینده تصمیم بگیریم. ما حتی برای اعتقادی که یک دقیقه بعد هم خواهیم داشت نمیتوانیم/نباید تصمیم گیری کنیم.

هر کسی در همه عمر فقط حق دارد یک برچسب داشته باشد؛ فقط مجاز است بگوید: "من طالب حقیقتم"...

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۹۴ ، ۱۹:۴۴

امسال فرصتی شد کمی درباره حادثه کربلا تحقیق کنم. حاصل همه این ها باز هم من رو متوجه اثر مهم تفسیر در فهم مفهوم کرد؛ و صد البته اثر ذهنیات آدمی بر تفسیرش. 

اما بیشتر باید ببینیم این حادثه برای من قرن بیست و یکمی چه پیامی داره!

اینکه شریعتی اسمش رو قیام حسینی میگذاره و از این حادثه یک انقلاب علیه ظلم تصویر میکنه، به خاطر همتش برای ساخت یک نسل انقلابی و شهادت طلبه. ایشون دنبال ایدئولوژیک کردن دین و استفاده از اون ایدئولوژی در ساخت یک انقلاب بود.

بسیاری از روشنفکران دینی که حادثه رو صرفا یک حادثه تلخ میدونن که در اون حسینی از مکه برای اجابت لبیک کوفیان راه افتاد و در کربلا راهش بسته شد و با اینکه درخواست کرد که بگذارند به جای امنی برود، نگذاشتند و نهایتا که حاضر به بیعت با یزید نشد ناچارا به شهادت رسید؛ از نگاه خاص و علی العموم، تاریخی آن ها می آید.

شهید جاوید آیت الله صالحی نجف آبادی هم قیام را انقلابی آگاهانه علیه حکومت جور میدانست.

اما نگاهی که بیشتر به دلم چسبید نگاه محمد تقی شریعتی و مطهری بود. این نگاه رو در سخنرانی ای از بازرگان (پسر) هم دیدم. امر به معروف و نهی از منکر یکی از پایه های هر نظام سالم و مبتنی بر کنترل متقابل مردم و حکومته. چیزی که یک لازمه بسیار مهم و اساسی هم داره به نام آزادی. امر به معروف و نهی از منکر حکومت بر مردم رو کنار بگذاریم؛ اما لازمه انجام این کار از طرف مردم بر مردم و همچنین مردم بر حکومت وجود آزادی بیان و آزادی تفکره. یعنی جامعه ای که در اون هر فکر و ایده ای مجال بیان داره و هر امر و نهی عالمانه ای امان نامه پس از بیان. در نگاه تطابقی و امروزی، احزاب و گروه های سیاسی مجال شکل گیری و قدرت بیان دارند و روزنامه نگارها و خبرنگارها، بی پروای چیزی جسارت بیان بدی ها و زشتی های جامعه. نقد هیچ مسئول حکومتی و نظامی  خط قرمز نیست و استیضاح رسانه ها از مسئولین یک امر عادیه. کسی به خاطر بیان اعتقادات و نظراتش به زندان نمی افته و تحریم رسانه ای نمیشه. امر به معروف و نهی از منکر در زمان ما یعنی این ها. نه اینکه سر چهارراه ها بایستیم و تو سر بدحجاب ها بزنیم...

بله. امام حسین شهید شد تا بفهمیم که معیار تشخیص یک جامعه دینی به تعداد مجالس روضه و قرآن و احکام و این چیزها نیست. معیار جامعه دینی اینه که دروغ گفتن هزینه زیادی داره و صداقت معادل حماقت و پخمگی نیست. مظلوم به راحتی تمام میتونه حقش رو از ظالم بگیره و ظالمین هیچ امانی ندارند...


۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۹۴ ، ۱۲:۳۸

دوست دارم اگر متاعی به دیگران میدهم عشق باشد...

آخر این را میدانم که عشق از آن چیزهایی است که هر چه بیشتر ببخشی بیشتر میشود.

راستی تا به حال فکر کرده ای عیسی چطور با یک زنبیل نان، پنج هزار نفر را سیر کرد؟

عشق زندگی را رنگی میکند. خیلی از ما زندگی های خاکستری داریم و خودمان نمیدانیم. خیلی از این گرفتاری های دم دستی مان هم از نبود همین حس خوب است. 

راهش را هم میدانم...

فقط کافی است کمی بی چشم داشت شوم...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ مهر ۹۴ ، ۱۹:۱۹

فلسفه وحدت وجودی اسپینوزا نتایج مهمی داره:

-وجود شرور عقلا با وجود خدا قابل جمعه.

-انسان محور مخلوقات نیست و بقیه مخلوقات برای انسان آفریده نشدن.

- اختیار توهم مجضه و حتی خدا هم مختار نیست. تفاوت اجبار خدا با بقیه موجوداتِ ظاهرا موجود، اینه که منبع اجبار خدا خارج از خودش نیست.

-علت غایی در عالم وجود نداره. موجودات برای رسیدن به چیز یا جای خاصی آفریده نشدند. خلقت هدفمندند نیست.

پ.ن: با این بزرگان هم نشینی کنیم و از مصاحبتشون لذت ببریم ولی این رو در نظر داشته باشیم که اگر وارد حوزه تفلسف شدیم، هیچ منبع معرفتی که یکسره صحیح یا یکسره غلط باشه وجود نداره...

اسپینوزا هم عصر ملاصدرا بود و شباهت ها و تفاوت های وحدت وجودشون قابل توجهه...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۴ ، ۱۶:۲۰

چه تفاوت عمیقیست

بین تنهایی قبل از نبودنت و

تنهایی پس از نبودنت.....

از: لیلا رحمانی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۹۴ ، ۲۲:۴۴

در قبال دین و عقل سه موضع متفاوت میتوان داشت:

1- ایمانگرایی: خود را یکسره به دین سپردن و بی اعتنایی به پرسشگری و نقادی عقلانی و حتی این ها را باعث گمراهی دانستن.

2- عقلگرایی حداکثری: اعتقاد به اینکه تمام گزاره های ایمانی و اعتقادی یک دین را میتوان و باید، با براهین عقلانی تبیین نمود. در اینجا عقل تنها معیار رد و اثبات گزاره های اعتقادی دین قرار میگیرد.

3- عقلگرایی انتقادی: اینجا عقل هم مجاز است و هم باید گزاره های اعتقادی را با براهین عقلانی تحلیل نماید اما به خود حق اثبات و رد یکجانبه گزاره ها را نمیدهد. در اینجا علاوه بر اینکه معرفت بخشی اعتقادات مورد توجه است؛ توجهی هم به جنبه های ماورایی و خاص این گزاره ها هست.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۹۴ ، ۱۷:۳۹

وقتی جلوی همه راه میروید گاهی پشت سرتان را هم نگاهی بیاندازید!

مبادا فاصله گرفته باشید و تنها مانده باشید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۴ ، ۲۱:۱۱

خدا را رد میکنید؟ میپذیرید؟ شاید هم مرددید؟

نکته مهم این است: کدام خدا را؟ 

باید بدانیم آنچه میپذیریم و آنچه رد میکنیم چیست.

حداقل سه تصویر از خدا میتوان ارائه داد:

1-خدای متشخص: متشخص بودن خدا به این معنا است که خدا موجودیست که از دیگر موجودات قابل تشخیص است و از آنان جداست. یعنی موجودی است در کنار بقیه موجودات. 

1.1- خدای متشخص انسان وار: یعنی اعتقاد به اینکه این خدای قابل تشخیص، شبیه انسان ها خشمگین میشود؛ تصمیم میگیرد؛ افعالی انجام میدهد و از این دست. اکثر مومنان این خدا را باور دارند و اکثر خداناباوران و مرددان این خدا را مردود میدانند.

1.2- خدای متشخص ناانسان وار: یعنی اعتقاد به اینکه این خدای قابل تشخیص موجودیست با ویژگی های متفاوت از انسان ها. یک خدای شبیه انسان، با این تفاوت که در همه ویژگی های مثبت در اعلی درجه باشد نیست. موجودی خاص خود است که شاید ما نتوانیم حتی تصور کنیم.

2- خدای نامتشخص: این خدا در کنار بقیه موجودات نیست. این خدا معادل وجود است. یعنی همه عالم وجود است. برای فهم بهتر، درختی را در نظر بگیرید. شاخه ها و برگ ها هر کدامشان مقوم درخت اند ولی خود درخت نیستند. در واقع هر جزء درخت وجود دارد ولی خود درخت را نمیتوان پیدا کرد. همه بخش ها درختند ولی خود درخت پیدا نیست. نمیتوان به خود درخت اشاره کرد. اگر به سمت درخت اشاره کنیم ناچارا به سمت یکی از قسمت های آن اشاره کرده ایم.

با این نگاه مساله شر هم بسیار جالب میشود که مجال نیست...

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۹۴ ، ۱۴:۵۸

من مسلما با اجبار در حجاب مخالفم. اما اجبار ناخودآگاه بی حجابی، در مقابل این اجبار رو خطرناک تر میبینم...

گاهی وقت ها بعضی بی حجابی ها رو میبینم که فقط ناشی از یک نوع اعتراض به این اجباره؛ نه یک انتخاب آگاهانه...

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۴ ، ۲۰:۱۲

اکثر آدم ها فکر میکنند معنی بهتر بودن و بدتر بودن را میدانند! از آن بدتر اینکه فکر میکنند این را خیلی خوب هم میدانند!

تمام بدبختی ها از همین توهم ها ناشی میشود...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۴ ، ۰۰:۴۵

بعضی آدما عادتای بدی دارن! وقتی به یه مشکلی بر میخوری و بخصوص وقتی که خودت مسببش باشی، اگه این هام پیشت باشن، اول باید مشکل اول رو حل کنی. چون در واقع مشکلاتت دو تا شده!

یا غر میزنن، یا عصبانین، یا داد و بیداد میکنن، یا هول میشن... 

خلاصه همیشه یه جوری اوضاع رو بدتر میکنن...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۹۴ ، ۲۳:۵۹

صداقت ممکنه همیشه شما رو به هدفتون نرسونه. اما چیزیه که همیشه میتونید ازش دفاع کنید...

و به نظر من ما بیشتر برای داشتن یک سری رفتار قابل دفاع به این دنیا اومدیم تا بدست آوردن چیزی...

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۹۴ ، ۰۰:۴۹

تا حالا فکر میکردم اخلاق یا شاید دین رو بعد از فلسفه و آموزش باید جدی پیگیری کنم؛ ولی بعد از دیدن این فیلم* متوجه شدم که موضوع زمان از همه مهمتره.

پ.ن: حنما تحلیل ها رو باید خوند و حداقل دوبار باید دید...

*interstellar-2014

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۴ ، ۰۱:۳۲

یکی از مزایای وجود خدا برای انسان ها ممکن شدن اخلاقه. اخلاق یعنی انسان از روی اختیار کار خوبی را بر کار بدی ترجیح بده. از مفهوم خوب و بد و مزایایی که وجود خدا میتونه برای تشخیصشون داشته باشه  که بگذریم بحث چرایی این انتخاب به میون میاد. چرا انسان باید یک کار خوب رو به جای یک کار بد ترجیح بده؟ بالاخره باید یک انگیزه ای برای این انتخاب باشه یا نه؟ ترجیح بلامرجح که نمیشه.

وجود خدا به عنوان خیر اعلی و تمایل ذاتی و ناچار اراده انسان برای رسیدن به خیر نامحدود، به خوبی این ترجیح رو توجیه میکنه. در حقیقت اگر خیر اعلایی وجود داشته باشه، خیر و خوبی به نوعی وجود خارجی و اصالت واقعی پیدا میکنه و اخلاق از نسبی شدن نجات پیدا میکنه.

 هر دلیل دیگه ای مثل مقبولیت در جامعه یا بهتر شدن حال درونی فرد یا بیان های مکانیکی مثل ترشح هرمون هایی که باعث آرامش میشه یا از این دست، تقلیل دادن اخلاق به یک امر فردی و از سر خودخواهی خواهد بود، ضمن اینکه انجام خوبی برای خوبی هم بازگشت به همون ترجیح بلامرجح و محال خواهد بود.

برگرفته از: شهود حقایق ازلی در خداوند-فلسفه مالبرانش

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۹۴ ، ۰۲:۱۸

The best way to avoid disappointment is to not expect any thing from any one

 ای کاش به جای ناامید نشدن ازخدا یاد میگرفتیم از خودمون ناامید نشیم.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ مهر ۹۴ ، ۱۳:۲۱

اونور دنیا آدمایی هستن که با هم حرف میزنن؛ تصمیم میگیرن؛ تمدن میسازن؛  آینده میسازن؛ بچه هاشون رو قوی بار میارن و برای خودشون زندگی امن و پر لذتی دست و پا کردن ... 

کسانی که درباره ما حتی فکر هم نمیکنن.

اما ما اینور دنیا فکر میکنیم... زیاد...خیلی زیاد فکر میکنیم...درباره اونا... ما میگیم اونا خیال میکنن که چیزایی که دارن رو واقعا دارن! درصورتی که لذت حقیقی و اصیل مال ماست. مایی که در همه چیزای بد بدتریم و تو همه چیزای خوب دستمون خالیه...

مایی که قصد داریم دنیا رو درست کنیم...غافل از اینکه تنها جایی از دنیا که درست نیست مربوط به جاییه که ما هستیم...

پ.ن: چرا ما انقدر دستمون تو همه چی خالیه...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۹۴ ، ۱۲:۰۹

من واقعا تعجب میکنم وقتی بعضی ها رو میبینم که به جای نگرانی برای لذت، برای پول نگرانی میکنن...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مهر ۹۴ ، ۱۴:۰۹

تو مگو همه به چنگ اند و ز صلح من چه آید

تو یکی نه ای هزاری، تو چراغ خود برافروز

که یکی چراغ روشن ز هزار مرده بهتر

که به است یک قد خوش ز هزار قامت کوز

مولانا-دیوان شمس

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مهر ۹۴ ، ۲۱:۴۹
مداح کیست؟
مداح کسی است که مدح کسی را میگوید و پولش را میگیرید.
مدح هر چیزی یا پول هر کسی فرقی نمی کند. به نظرم در هر حال شغل شرافتمندانه ای نیست...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مهر ۹۴ ، ۱۲:۵۶

ما آدم ها از درک بینهایت بزرگ یا بینهایت کوچک عاجزیم.

جالب اینجاست که درکمان از هر چیز بین این ها هم ناقص و مبتنی بر تفسیرهای حواس است. اصلا خدا میداند که خارج از ما دنیا چه شکلی است! به اصطلاح فلاسفه ما شیی فی نفسه را نمیتوانیم درک کنیم. ما کلا هر چیز خارج از وجود محدودمان را نمیتوانیم درک کنیم. حتی وقتی چیزی را تجربه میکنیم چیزی که از تجربه هامان هم میدانیم فقط تفسیر تجربه هاست. حتی وقتی خواب هم میبینیم تفسیر خواب است که در ذهنمان مانده. تفسیری که بشدت از پیش زمینه ها و دانسته های قبلی ما متاثر است. برای همین است که فرد مسیحی گاهی حضرت مریم س را به خواب میبیند و فرد شیعی حضرت فاطمه س را!

ما موجودات معجزه ای هستیم زبده و زباله، بزرگ و حقیر، عاجز و پر مدعا...

ای کاش این محدودیت هامان را درک میکردیم و کمی متواضع تر میزیستیم...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مهر ۹۴ ، ۱۰:۵۰

دو نوع چیز داریم:

1-یه چیزایی

2-خیلی چیزا

همیشه یادمون باشه که ما حداکثر میتونیم "یه چیزایی" رو بدونیم، و همیشه "خیلی چیزا" هست که نمیدونیم...

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۴ ، ۱۰:۵۷

* به نظرت از پسش بر میایم؟

** این چه حرفیه میزنی؟معلومه که از پسش بر میایم.

* ولی این کارو تا حالا کسی انجام نداده...

** حالا کسی داره انجامش میده. 

ما...

خودم و خودتو ببین! خود ما همونایی هستیم که دنبالشی...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۴ ، ۲۱:۱۵

دوستان از شما خواهش میکنم این موضوع رو درک کنید که قرآن اولا و بالذات یک کتابه؛ و عین همه بقیه کتاب ها نویسنده داره، جلد و صفحه داره، و چیزهایی داخلش نوشته شده! برای خدا یک بار هم که شده این کتاب رو برداریم و از اولش شروع کنیم به خوندن؛ ببینیم واقعا توش چی نوشته!

درست عین یک کتاب رمان... تو چند روزم راحت تمام میشه...

نه تفسیر کنید، نه از کسی بپرسید، نه تحقیق کنید، نه هیچ چیز دیگه ای. فقط معنیا رو بخونید ببینید چی میخواد بگه...

پ.ن: - آقاجان کتاب رو که نمینویسن که من و تو ماچش کنیم که. کتاب برای خوندنه:)

-کار خیلی خوبیه. باور کنید...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۴ ، ۱۳:۳۷

چیزی هست. 

یه شبح فرّار و لزج مانند. 

شفاف و بیرنگ و معلق. 

چیزی که در همه چیز هست. 

 چیزی که باعث میشه آدما از هر چیزی لااقل به یک درک مشترک حداقلی برسند. 

چیزی که باعث میشه آدم ها هم رو بفهمند.

حس میشه ولی تا جایی که بش فکر نکنی ... تا جایی که روش تمرکز نکنی.

میشه وجودش رو فهمید ولی تا جایی که تو ذهنت نیاریش و تا جایی که دنبال ماهیتش نباشی. 

من وجود چیزی رو در عالم حس میکنم که ماده مشترک هر چیز ماهیت داریه. ماده ثابتی که اگر نباشه درک مشترک و مفاهیم مشترکی هم وجود نخواهد داشت. چیزی که تا بش فکر میکنی محو میشه. 

من همچین موجود خارق العاده ای رو حس میکنم؛ چیزی که به وصف نمیاد؛ چیزی که ماهیتی نداره؛ چیزی که فقط هست...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۴ ، ۱۱:۵۵