دیالکتیک یک نافیلسوف

باید تکلیف خود را با بعضی چیزها روشن کرد

دیالکتیک یک نافیلسوف

باید تکلیف خود را با بعضی چیزها روشن کرد

اینجا مجموعه ای از اندیشه های یک نافیلسوف معمولی را خواهید خواند. از نظر دادن دریغ نکنید...
نکته: مطالب این وبلاگ حتما با ذکر منبع یا نام نویسنده هستند؛ پس مالکیت مطالبی که بدون ذکر منبع آمده مربوط به همین وبلاگ میباشد:)
اینستاگرام: daily_dialectic

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

۳۱ مطلب در مهر ۱۳۹۴ ثبت شده است

دوست دارم اگر متاعی به دیگران میدهم عشق باشد...

آخر این را میدانم که عشق از آن چیزهایی است که هر چه بیشتر ببخشی بیشتر میشود.

راستی تا به حال فکر کرده ای عیسی چطور با یک زنبیل نان، پنج هزار نفر را سیر کرد؟

عشق زندگی را رنگی میکند. خیلی از ما زندگی های خاکستری داریم و خودمان نمیدانیم. خیلی از این گرفتاری های دم دستی مان هم از نبود همین حس خوب است. 

راهش را هم میدانم...

فقط کافی است کمی بی چشم داشت شوم...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ مهر ۹۴ ، ۱۹:۱۹

فلسفه وحدت وجودی اسپینوزا نتایج مهمی داره:

-وجود شرور عقلا با وجود خدا قابل جمعه.

-انسان محور مخلوقات نیست و بقیه مخلوقات برای انسان آفریده نشدن.

- اختیار توهم مجضه و حتی خدا هم مختار نیست. تفاوت اجبار خدا با بقیه موجوداتِ ظاهرا موجود، اینه که منبع اجبار خدا خارج از خودش نیست.

-علت غایی در عالم وجود نداره. موجودات برای رسیدن به چیز یا جای خاصی آفریده نشدند. خلقت هدفمندند نیست.

پ.ن: با این بزرگان هم نشینی کنیم و از مصاحبتشون لذت ببریم ولی این رو در نظر داشته باشیم که اگر وارد حوزه تفلسف شدیم، هیچ منبع معرفتی که یکسره صحیح یا یکسره غلط باشه وجود نداره...

اسپینوزا هم عصر ملاصدرا بود و شباهت ها و تفاوت های وحدت وجودشون قابل توجهه...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۴ ، ۱۶:۲۰

این روزها عزادار آن کودک پاکی هستم که قبل از تولد، برچسب حرام زادگی خورد و قبل از این که بدنیا بیاید گناهکار شد. خیلی خیلی پیش از آن که بفهمد گناه کدام است و ثواب کدام...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۶:۵۱

تو مگو همه به جنگند و ز صلح من چه آید

تو یکی نه ای؛ هزاری؛ تو چراغ خود برافرور

که یکی چراغ روشن؛ ز هزار مرده بهتر

که به است یک قد خوش ز هزار قامت کوز

مولانا-غزلیات شمس

پ.ن:یکی از معدود حقایقی که من بش معتقدم

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۹۴ ، ۲۲:۱۸

چه تفاوت عمیقیست

بین تنهایی قبل از نبودنت و

تنهایی پس از نبودنت.....

از: لیلا رحمانی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۹۴ ، ۲۲:۴۴

در قبال دین و عقل سه موضع متفاوت میتوان داشت:

1- ایمانگرایی: خود را یکسره به دین سپردن و بی اعتنایی به پرسشگری و نقادی عقلانی و حتی این ها را باعث گمراهی دانستن.

2- عقلگرایی حداکثری: اعتقاد به اینکه تمام گزاره های ایمانی و اعتقادی یک دین را میتوان و باید، با براهین عقلانی تبیین نمود. در اینجا عقل تنها معیار رد و اثبات گزاره های اعتقادی دین قرار میگیرد.

3- عقلگرایی انتقادی: اینجا عقل هم مجاز است و هم باید گزاره های اعتقادی را با براهین عقلانی تحلیل نماید اما به خود حق اثبات و رد یکجانبه گزاره ها را نمیدهد. در اینجا علاوه بر اینکه معرفت بخشی اعتقادات مورد توجه است؛ توجهی هم به جنبه های ماورایی و خاص این گزاره ها هست.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۹۴ ، ۱۷:۳۹

وقتی جلوی همه راه میروید گاهی پشت سرتان را هم نگاهی بیاندازید!

مبادا فاصله گرفته باشید و تنها مانده باشید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۴ ، ۲۱:۱۱

خدا را رد میکنید؟ میپذیرید؟ شاید هم مرددید؟

نکته مهم این است: کدام خدا را؟ 

باید بدانیم آنچه میپذیریم و آنچه رد میکنیم چیست.

حداقل سه تصویر از خدا میتوان ارائه داد:

1-خدای متشخص: متشخص بودن خدا به این معنا است که خدا موجودیست که از دیگر موجودات قابل تشخیص است و از آنان جداست. یعنی موجودی است در کنار بقیه موجودات. 

1.1- خدای متشخص انسان وار: یعنی اعتقاد به اینکه این خدای قابل تشخیص، شبیه انسان ها خشمگین میشود؛ تصمیم میگیرد؛ افعالی انجام میدهد و از این دست. اکثر مومنان این خدا را باور دارند و اکثر خداناباوران و مرددان این خدا را مردود میدانند.

1.2- خدای متشخص ناانسان وار: یعنی اعتقاد به اینکه این خدای قابل تشخیص موجودیست با ویژگی های متفاوت از انسان ها. یک خدای شبیه انسان، با این تفاوت که در همه ویژگی های مثبت در اعلی درجه باشد نیست. موجودی خاص خود است که شاید ما نتوانیم حتی تصور کنیم.

2- خدای نامتشخص: این خدا در کنار بقیه موجودات نیست. این خدا معادل وجود است. یعنی همه عالم وجود است. برای فهم بهتر، درختی را در نظر بگیرید. شاخه ها و برگ ها هر کدامشان مقوم درخت اند ولی خود درخت نیستند. در واقع هر جزء درخت وجود دارد ولی خود درخت را نمیتوان پیدا کرد. همه بخش ها درختند ولی خود درخت پیدا نیست. نمیتوان به خود درخت اشاره کرد. اگر به سمت درخت اشاره کنیم ناچارا به سمت یکی از قسمت های آن اشاره کرده ایم.

با این نگاه مساله شر هم بسیار جالب میشود که مجال نیست...

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۹۴ ، ۱۴:۵۸

نه قراره من تماما اونطوری باشم که تو دوست داری و نه قراره تو تماما هر چه من هستم رو دوست داشته باشی...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۴ ، ۲۰:۱۸

من مسلما با اجبار در حجاب مخالفم. اما اجبار ناخودآگاه بی حجابی، در مقابل این اجبار رو خطرناک تر میبینم...

گاهی وقت ها بعضی بی حجابی ها رو میبینم که فقط ناشی از یک نوع اعتراض به این اجباره؛ نه یک انتخاب آگاهانه...

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۴ ، ۲۰:۱۲

اکثر آدم ها فکر میکنند معنی بهتر بودن و بدتر بودن را میدانند! از آن بدتر اینکه فکر میکنند این را خیلی خوب هم میدانند!

تمام بدبختی ها از همین توهم ها ناشی میشود...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۴ ، ۰۰:۴۵

آدما وقتی تو سختی قرار میگیرن قوی میشن. قدرتی که هیچ کس نمیدونه یک دفعه از کجا میاد...

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ مهر ۹۴ ، ۲۳:۰۲

بعضی آدما عادتای بدی دارن! وقتی به یه مشکلی بر میخوری و بخصوص وقتی که خودت مسببش باشی، اگه این هام پیشت باشن، اول باید مشکل اول رو حل کنی. چون در واقع مشکلاتت دو تا شده!

یا غر میزنن، یا عصبانین، یا داد و بیداد میکنن، یا هول میشن... 

خلاصه همیشه یه جوری اوضاع رو بدتر میکنن...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۹۴ ، ۲۳:۵۹

چیزی که ما آدما رو تحقیر میکنه تفسیره. تمام بدبختی ما از این ناشی میشه که مجبوریم هر تجربه ای رو که از سر میگذرونیم تفسیر کنیم. کاری که نه مبنایی داره و نه قانونی بر میداره. هر کسی تفسیری...

ای کاش لااقل بعضی از ما این رو درک میکردیم که علاوه بر اینکه این تفاوت تفسیرها کاملا طبیعیه، کاملا اجتناب ناپذیر هم هست! اگر آدما همین یک چیز رو میفهمیدن دنیا واقعا جای بهتری میشد...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۹۴ ، ۰۰:۴۲

صداقت ممکنه همیشه شما رو به هدفتون نرسونه. اما چیزیه که همیشه میتونید ازش دفاع کنید...

و به نظر من ما بیشتر برای داشتن یک سری رفتار قابل دفاع به این دنیا اومدیم تا بدست آوردن چیزی...

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۹۴ ، ۰۰:۴۹

تا حالا فکر میکردم اخلاق یا شاید دین رو بعد از فلسفه و آموزش باید جدی پیگیری کنم؛ ولی بعد از دیدن این فیلم* متوجه شدم که موضوع زمان از همه مهمتره.

پ.ن: حنما تحلیل ها رو باید خوند و حداقل دوبار باید دید...

*interstellar-2014

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۴ ، ۰۱:۳۲

یکی از مزایای وجود خدا برای انسان ها ممکن شدن اخلاقه. اخلاق یعنی انسان از روی اختیار کار خوبی را بر کار بدی ترجیح بده. از مفهوم خوب و بد و مزایایی که وجود خدا میتونه برای تشخیصشون داشته باشه  که بگذریم بحث چرایی این انتخاب به میون میاد. چرا انسان باید یک کار خوب رو به جای یک کار بد ترجیح بده؟ بالاخره باید یک انگیزه ای برای این انتخاب باشه یا نه؟ ترجیح بلامرجح که نمیشه.

وجود خدا به عنوان خیر اعلی و تمایل ذاتی و ناچار اراده انسان برای رسیدن به خیر نامحدود، به خوبی این ترجیح رو توجیه میکنه. در حقیقت اگر خیر اعلایی وجود داشته باشه، خیر و خوبی به نوعی وجود خارجی و اصالت واقعی پیدا میکنه و اخلاق از نسبی شدن نجات پیدا میکنه.

 هر دلیل دیگه ای مثل مقبولیت در جامعه یا بهتر شدن حال درونی فرد یا بیان های مکانیکی مثل ترشح هرمون هایی که باعث آرامش میشه یا از این دست، تقلیل دادن اخلاق به یک امر فردی و از سر خودخواهی خواهد بود، ضمن اینکه انجام خوبی برای خوبی هم بازگشت به همون ترجیح بلامرجح و محال خواهد بود.

برگرفته از: شهود حقایق ازلی در خداوند-فلسفه مالبرانش

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۹۴ ، ۰۲:۱۸

The best way to avoid disappointment is to not expect any thing from any one

 ای کاش به جای ناامید نشدن ازخدا یاد میگرفتیم از خودمون ناامید نشیم.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ مهر ۹۴ ، ۱۳:۲۱

اونور دنیا آدمایی هستن که با هم حرف میزنن؛ تصمیم میگیرن؛ تمدن میسازن؛  آینده میسازن؛ بچه هاشون رو قوی بار میارن و برای خودشون زندگی امن و پر لذتی دست و پا کردن ... 

کسانی که درباره ما حتی فکر هم نمیکنن.

اما ما اینور دنیا فکر میکنیم... زیاد...خیلی زیاد فکر میکنیم...درباره اونا... ما میگیم اونا خیال میکنن که چیزایی که دارن رو واقعا دارن! درصورتی که لذت حقیقی و اصیل مال ماست. مایی که در همه چیزای بد بدتریم و تو همه چیزای خوب دستمون خالیه...

مایی که قصد داریم دنیا رو درست کنیم...غافل از اینکه تنها جایی از دنیا که درست نیست مربوط به جاییه که ما هستیم...

پ.ن: چرا ما انقدر دستمون تو همه چی خالیه...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۹۴ ، ۱۲:۰۹

من واقعا تعجب میکنم وقتی بعضی ها رو میبینم که به جای نگرانی برای لذت، برای پول نگرانی میکنن...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مهر ۹۴ ، ۱۴:۰۹

تو مگو همه به چنگ اند و ز صلح من چه آید

تو یکی نه ای هزاری، تو چراغ خود برافروز

که یکی چراغ روشن ز هزار مرده بهتر

که به است یک قد خوش ز هزار قامت کوز

مولانا-دیوان شمس

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مهر ۹۴ ، ۲۱:۴۹
مداح کیست؟
مداح کسی است که مدح کسی را میگوید و پولش را میگیرید.
مدح هر چیزی یا پول هر کسی فرقی نمی کند. به نظرم در هر حال شغل شرافتمندانه ای نیست...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مهر ۹۴ ، ۱۲:۵۶

ما آدم ها از درک بینهایت بزرگ یا بینهایت کوچک عاجزیم.

جالب اینجاست که درکمان از هر چیز بین این ها هم ناقص و مبتنی بر تفسیرهای حواس است. اصلا خدا میداند که خارج از ما دنیا چه شکلی است! به اصطلاح فلاسفه ما شیی فی نفسه را نمیتوانیم درک کنیم. ما کلا هر چیز خارج از وجود محدودمان را نمیتوانیم درک کنیم. حتی وقتی چیزی را تجربه میکنیم چیزی که از تجربه هامان هم میدانیم فقط تفسیر تجربه هاست. حتی وقتی خواب هم میبینیم تفسیر خواب است که در ذهنمان مانده. تفسیری که بشدت از پیش زمینه ها و دانسته های قبلی ما متاثر است. برای همین است که فرد مسیحی گاهی حضرت مریم س را به خواب میبیند و فرد شیعی حضرت فاطمه س را!

ما موجودات معجزه ای هستیم زبده و زباله، بزرگ و حقیر، عاجز و پر مدعا...

ای کاش این محدودیت هامان را درک میکردیم و کمی متواضع تر میزیستیم...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مهر ۹۴ ، ۱۰:۵۰

دو نوع چیز داریم:

1-یه چیزایی

2-خیلی چیزا

همیشه یادمون باشه که ما حداکثر میتونیم "یه چیزایی" رو بدونیم، و همیشه "خیلی چیزا" هست که نمیدونیم...

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۴ ، ۱۰:۵۷

* به نظرت از پسش بر میایم؟

** این چه حرفیه میزنی؟معلومه که از پسش بر میایم.

* ولی این کارو تا حالا کسی انجام نداده...

** حالا کسی داره انجامش میده. 

ما...

خودم و خودتو ببین! خود ما همونایی هستیم که دنبالشی...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۴ ، ۲۱:۱۵

دوستان از شما خواهش میکنم این موضوع رو درک کنید که قرآن اولا و بالذات یک کتابه؛ و عین همه بقیه کتاب ها نویسنده داره، جلد و صفحه داره، و چیزهایی داخلش نوشته شده! برای خدا یک بار هم که شده این کتاب رو برداریم و از اولش شروع کنیم به خوندن؛ ببینیم واقعا توش چی نوشته!

درست عین یک کتاب رمان... تو چند روزم راحت تمام میشه...

نه تفسیر کنید، نه از کسی بپرسید، نه تحقیق کنید، نه هیچ چیز دیگه ای. فقط معنیا رو بخونید ببینید چی میخواد بگه...

پ.ن: - آقاجان کتاب رو که نمینویسن که من و تو ماچش کنیم که. کتاب برای خوندنه:)

-کار خیلی خوبیه. باور کنید...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۴ ، ۱۳:۳۷

چیزی هست. 

یه شبح فرّار و لزج مانند. 

شفاف و بیرنگ و معلق. 

چیزی که در همه چیز هست. 

 چیزی که باعث میشه آدما از هر چیزی لااقل به یک درک مشترک حداقلی برسند. 

چیزی که باعث میشه آدم ها هم رو بفهمند.

حس میشه ولی تا جایی که بش فکر نکنی ... تا جایی که روش تمرکز نکنی.

میشه وجودش رو فهمید ولی تا جایی که تو ذهنت نیاریش و تا جایی که دنبال ماهیتش نباشی. 

من وجود چیزی رو در عالم حس میکنم که ماده مشترک هر چیز ماهیت داریه. ماده ثابتی که اگر نباشه درک مشترک و مفاهیم مشترکی هم وجود نخواهد داشت. چیزی که تا بش فکر میکنی محو میشه. 

من همچین موجود خارق العاده ای رو حس میکنم؛ چیزی که به وصف نمیاد؛ چیزی که ماهیتی نداره؛ چیزی که فقط هست...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۴ ، ۱۱:۵۵

پرخاشگری همیشه از درون آشفته و منفعل نشات میگیره. آدمایی که زیاد از سلاح پرخاشگری استفاده میکنن ضعف دارن. ضعف هایی که درونشون ترس و هراس ایجاد میکنه.

ضعف در مدیریت، ضعف در دفاع از عقاید و تصمیم ها، ضعف در گفتگو و بیان نظر، ضعف در اعتماد به نفس، ضعف در خودکنترلی و هزار ضعف دیگه که هر کدوم باعث ترس های رنگ و وارنگ مختلف میشن...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۹۴ ، ۱۳:۰۶

شما رو با دو تا فیلسوفی که اخیرا آشنا شدم آشنا میکنم:

اپیکور-هابز

ریشه بدبختی آدمی یا در ترس است یا در آرزوهای نامحدود و عبث. انسان خردمند نیازهای خود را افزون نمیکند زیرا با این کار سرچشمه درد و رنج را افزون کرده.(اپیکور)

هابز هم که به کل هر گونه موضوع الهیاتی و روحانی رو از موضوع فلسفه بیرون کشید و خیال خودش رو راحت کرد.

لفظی چون جوهر ناجسمانی همانقدر معنی افاده میکند ک جسم ناجسمانی یا چهارگوشه مدور. اما کسانی هستند که براستی میپندارند این گونه الفاظ را میفهمند ولی کارشان تنها اینست که کلمات را پیش خود تکرار میکنند بی آنکه مدلولشان را بواقع درک کنند. این کلمات در واقع هیچ مدلولی در ذهن ندارند.(هابز)

اپیکور معتقد بود حواس پنجگانه مهمترین و معتمدترین منابع ادراکی انسان اند. هابز هم فلسفه را کشف علل از مشاهده پدیدارها و معلول ها میدانست. شروع تمام فلسفه را از داده های قابل فهم حواس میدانست. برای همین هم خدا و وحی و این دست را از موضوع فلسفه خارج میدونست...

هر دوشون رو دوست دارم و رفاقت با هردوشون رو توصیه میکنم:)

البته دوستانی که زودتر و بیشتر آشنا شدن که هیچ:)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۴ ، ۲۲:۱۹