دیالکتیک یک نافیلسوف

باید تکلیف خود را با بعضی چیزها روشن کرد

دیالکتیک یک نافیلسوف

باید تکلیف خود را با بعضی چیزها روشن کرد

اینجا مجموعه ای از اندیشه های یک نافیلسوف معمولی را خواهید خواند. از نظر دادن دریغ نکنید...
نکته: مطالب این وبلاگ حتما با ذکر منبع یا نام نویسنده هستند؛ پس مالکیت مطالبی که بدون ذکر منبع آمده مربوط به همین وبلاگ میباشد:)
اینستاگرام: daily_dialectic

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

۲ مطلب در فروردين ۱۳۹۶ ثبت شده است

گاهی گفته های نیچه حقیقتا شگفت آورند. مثلا جایی میگوید، وقتی انسان ها فهمیدند چیزی ماورای این جهان نیست و همه اش همینی است که از آن به خدایی مرده پناه می بردند چنان وحشت می کنند و چنان دچار پوچی می شوند که به مخدرات پناه می برند. لذت پرستی، هنر برای هنر، علم پرستی، صلح، عرفان و مطالعه زیاد.

بعد از کمتر از دو قرن از نیچه به همه این ها گرفتار شده ایم. اما جالب تر از همه برای من مطالعه زیاد است. مطالعه زیادی که اینجا آمده یعنی ما تا زمانی که میخوانیم می توانیم فکر کنیم و بعد از آن و با بستن کتاب دیگر فکر ما هم متوقف می شود. 

.

دوستانی دلسوزانه هشدار داده بودند که محیط دانشگاه خطرهایی دارد و باید مراقب بود. 

الان که نگاه میکنم حاصل حدود شش ماه رفت و آمد به دانشگاه این شده که کمتر فکر میکنم. 

تماشای سهمگین فلاسفه بزرگ از پشت میکروسکوپ اساتید فیلسوف شناس دانشگاه، این حس را به آدم می دهد که گفتنی ها همه را گفته اند و اندیشیدنی ها همه اندیشیده شده. 

آدم در دانشگاه دچار روزمرگی می شود. کم کم می شود یک کارت حافظه. یک مموری کوچک از کتاب ها و جزوات و گفته های قدما. 

چیزی که در دانشگاه و مدرسه ندیده ام اندیشه ورزی و تفکرآفرینی است. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ فروردين ۹۶ ، ۰۰:۵۹

"خدا مرده است" که نیچه گفت -اینطور که من فهمیدم- مربوط می شود به مرگ اخلاق و ارزش های سنتی. در واقع هنر نیچه پیش بینی مرگ حتمی ارزش ها و سنت افلاطونی_مسیحی در غرب بود. 

البته نیچه -بر عکس آنچه مشهور است- فقط دنبال تسریع این فرایند نبود بلکه او نظام ارزشی و اخلاقی تازه ای را نیز قبلا طراحی کرده بود و آن را به انسان هایی که این مرگ را می فهمیدند ارائه داد تا جایگزین نظام ارزشی قبلی شود. 

.

انسان ها در برخورد با مرگ خدا دست کم سه دسته شدند:

1. واپسین انسان: مرگ خدا و اخلاق سنتی را معادل نفی اخلاق و نفی هر نوع تکلیف میداند و آن را مجوز تن دادن به هر حقارتی می گیرد. این ها را نیچه لایق هر نوع سرزنشی می داند و حقیرترین مینامد.

.

2. انسان برتر: آن هایی هستند که مرگ خدا را فهمیده اند ولی شهامت مواجهه با آن را ندارند. آن ها با اینکه می دانند نظام ارزشی پیشین مرده، طوری وانمود می کنند که هیچ اتفاقی نیافتاده و خدا هنوز زنده است. نیچه وضع این ها را از قبلی بهتر میداند اما این سرگشتگی را خطرناک می داند و انسانی که باید بر آن چیرگی یافت را همین انسان می داند. او معتقد است هر چه زودتر باید با این مرگ مواجه شد تا کمتر آسیب ببینیم.

.

3. ابر انسان: آن هایی که مرگ خدا را مقدمه و امکانی برای نظام ارزشی و اخلاقی جدید و البته متعالی تر از قبلی می بینند. آن هایی که مرگ خدا را نه مجوز تن دادن به هر حقارتی بل امکانی تازه در افق انسانیت انسان جدیدی میدانند که حالا از آن نظام دوگانه خیر و شر قبلی و محدودیت هایش رها شده و میتواند در فراسوی خیر و شر، انسانی تازه و کامل بسازد. انسانی که بی ترس از هر نوع مفهوم و موجود فرازمینی و آسمانی و با تکیه بر همین زمینی که در آن می زید در راه رشد و تعالی تازه خود گام بر می دارد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۹۶ ، ۱۷:۲۴