دیالکتیک یک نافیلسوف

باید تکلیف خود را با بعضی چیزها روشن کرد

دیالکتیک یک نافیلسوف

باید تکلیف خود را با بعضی چیزها روشن کرد

اینجا مجموعه ای از اندیشه های یک نافیلسوف معمولی را خواهید خواند. از نظر دادن دریغ نکنید...
نکته: مطالب این وبلاگ حتما با ذکر منبع یا نام نویسنده هستند؛ پس مالکیت مطالبی که بدون ذکر منبع آمده مربوط به همین وبلاگ میباشد:)
اینستاگرام: daily_dialectic

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

۳ مطلب در اسفند ۱۳۹۵ ثبت شده است

میدان نقش جهان اصالت دارد. سیاست و مذهب و معیشت هر سه این جا هست. هم کاخ شاهی، هم مسجد جامع شهر و هم مهم ترین بازار شهر اینجا در کنار هم قرار گرفته اند.

بناها هر کدام بر اساس ارزش های دینی اصیل و بر مبنای آخرین علوم دنیای سنتی طراحی شده اند. 

داخل مسجد ها که وارد می شوی کاشی ها، رنگ ها و طرح هایی که می سازند تماما صورت سازی های عرفانی است. نماد عروج از کثرت در پایین به وحدت در بالا.

کاخ شاهی همانطور که باید باشد با شکوه است و مملو از نماد های قدرت و عظمت، تا به چشم بارخواهان و ملاقات کنندگان بیاید و حساب کار دستشان باشد.

بازار در عین سادگی زیباست. ضمنا از داخل هم در دید ناظران نیست. باید بروی پشت دیوارها تا وارد بازار شوی. همیشه شلوغ و پررونق است و رفت و آمد متواتر.

.

پ ن: اسلام در مقابل مسیحیت علاوه بر جهان آخرت، به جهان مادی هم می پردازد. دینداران را به کار، سازندگی، لذت بردن و شادی دعوت می کند و این جهان و لذت هایش را سرزنش نمی کند. پیامبرش هم تاجر است هم سیاس است و هم عارف. نه تنها از جنگ و ازدواج و لذت جویی های متعارف ابایی ندارد بلکه توصیه هم می کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۵ ، ۲۲:۱۴

بیاییم هیچ نوع تعصبی به هیچ گزاره و مفهومی نداشته باشیم. هیچ گزاره و هیچ تفسیری مقدس نیست. هیچ کدام از معتقدات و باورهای ما حتمی نیستند. 

هیچ وقت نگذارید در دانسته ها و باورهایتان بمیرید که مرگ انسان ها آن وقتی است که چیزی در وجودشان نو نشود و باور تازه ای و حقیقت تازه ای را نیابند و باوری در آن ها از نو شکل نگیرد و مفاهیم ذهنشان جای خود را به دریافت های تازه ای ندهند.

.

یک مثال مهم برای خداباوران:

خدایی که شما میشناسید هیچ وقت با خدایی که می توانید بشناسید برابری نمیکند. هر لحظه باید دنبال درک تازه ای از خدا بود. هر لحظه باید کلمه خدا را از مفهوم قبلی خالی کرد و با مفهوم تازه ای پر کرد. باید دم به دم خدایتان را تازه کنید تا جانتان تازه شود. اگر خدایی که الان میشناسید همانی باشد که سال پیش می شناختید به خودتان ستم کرده اید و باید بدانید که خدای سال پیش دردی از انسان امسالین دوا نمیکند...

.

پ ن: کسی که می گوید مراقب باشید خودتان را در معرض سخنان دیگرانی (حالا هر دسته و قوم و آیین و مذهبی و کتابی) قرار ندهید، مبادا از حق (که لابد خودش یا هم کسوتانش گفته اند) منحرف شوید، خیر خواه شما نیست. 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۹۵ ، ۲۰:۵۵
چطور غرب در صدور تمدنش تا این اندازه موفق بوده؟

به نظر من باید اول روشن کنیم که مرز دقیق بین شرق و غرب کجاست؟ 
می توان با کمی تخفیف گفت که همه چیز از رنسانس و از فیلسوفی به نام بیکن شروع شد. رنسانس دو چیز را زیر و رو کرد: جهان بینی را و خوب و بد ها را.
آنجا دیگر علم، فضیلت و مایه توازع نبود بلکه باعث سیطره و قدرت بود. علوم از اساس، تقسیم بندی دیگری، غیر از آنچه ارسطو گفته بود، پیدا کرد و توجه به جزئیات با روش های تجربی و آزمایشگاهی قوت گرفت. کتابخانه ها بازگشایی شد و متون قدیمی از قداست افتاد و به چنگ تند و تیز نقد افتاد. گالیله و کپلر و نیوتون تصوری که از جهان بود را زیرورو کردند. گذشتگان به خیانت به طبیعیات (علوم آزمایشگاهی و تجربی) محکوم شدند و باورهای ماوراءالطبیعی و عرفانی از موضوعات فلسفی به کلی کنار رفت و حتی در تقابل با عقل قرار گرفت.
حاصل همه این ها همانی بود که بیکن گفت: علم سیطره است. 
اصالت قدرت و سیاست ماکیاولی رونق گرفت و سیطره و تصرف خاک و منابع دیگر سرزمین ها موجه شد. حقوق بشر بر مبنای این جهان بینی به اجرا درآمد و عملا در اهمیتی به مراتب کمتر از سیطره و قدرت نشست. شرق مملوک غرب محسوب شد و به تصاحب درآمد. 
ابتدا تصاحب عملی با حضور نظامی و بعدتر تصاحب سیاسی و فرهنگی با اعمال قدرت سیاسی و تبلیغاتی. 
موضوع تمدن غرب آسایش است. در حقیقت موضوع این است که حداکثر انسان ها باید در این دنیا در حداکثر آرامش و امنیت قرار داشته باشند. دین و فلسفه و تکنیک و اخلاق و علم با محوریت انسان زنده گوشت و خون دار و برای تامین و آسایش او جهت گیری پیدا کرد. 
آزادی و قانون و حق و تکلیف هم درست با همین هدف جای خودشان را پیدا کردند. 
نظام سیاسی و تقسیم قدرت و روابط بین المللی و قواعد و قوانین جهانی بر مبنای همین اصل شکل گرفت.
اما تجربه و تفکری که پشتوانه نظامات سیاسی، آموزشی و اقتصادی و نظامی این تمدن است به اندازه ای قوی و آزموده است که به سرعت منابع قدرت و ثروت را جذب کرد و در حقیقت با پشتوانه ایدئولوژیک و محتوای جذاب و محصولات مسحور کننده اش به سرعت صادر شد. در کشورهای وارد کننده هم تبعا به سرعت پذیرفته شد. 
حتما توجه دارید که وقتی محصول می آید فقط خود محصول نیست که وارد شده! یک دسته از عادات، رفتارها، قوانین و قواعد و یک فرهنگ موثر در رفتار مصرف کننده هم به دنبال آن وارد می شود. ورود وسایلی مانند تلویزیون و گوشی های هوشمند ظاهرا بیشترین حجم از این فرهنگ صادراتی را همراه داشته اند. 
می پرسید چرا غرب شناسی نداریم ولی شرق شناسی چرا؟
چون شرقی نمانده. عملا همه اش غرب است. شرق را باید در تاریخ جستجو کرد و این جستجو نیاز به علم و آموزش دارد. اما غرب همه جا هست. چیزی است که هستیم و این دیگر رشته دانشگاهی لازم ندارد.
اما اگر می خواهیم آن تمدن را با تمدن شرقی (بی توجه به اینکه در حال حاضر هست یا نه) مقایسه کنیم به نظر باید بیشتر به پایه ها و اساس آن ها توجه کرد. باید معرفت شناختی سکولار (به معنای انسان محور) دکارتی را در مقابل معرفت شناسی الهی و معنوی شرق گذاشت. باید نگاه تمدن غرب راجع به انسان را در مقابل نگاه شرقی به انسان گذاشت. باید معنویت انسان غربی را با معنویت انسان شرقی مقایسه کرد. باید نگاه انسان غربی به محیط زیست را با نگاه انسان شرقی مقایسه کرد و قص علی هذا که البته در این مقال نمیگنجد.
بنده به هیچ روی از چیزی که در حال حاضر در کشورمان هستیم هیچ درک روشنی ندارم چون به نظرم می رسد که هیچ هویت روشنی هم ندارد. گونه ای تشتت را می توان در ساحات سیاسی و دینی و اجتماعی و فرهنگیش به خوبی مشاهده کرد، که البته این هم در این مقال نمیگنجد. لذا منظور من از شرق آن چیزی است که حداقل پانصد سال است یک جایی در تاریخ ساکن مانده...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۵ ، ۱۹:۳۹