دیالکتیک یک نافیلسوف

باید تکلیف خود را با بعضی چیزها روشن کرد

دیالکتیک یک نافیلسوف

باید تکلیف خود را با بعضی چیزها روشن کرد

اینجا مجموعه ای از اندیشه های یک نافیلسوف معمولی را خواهید خواند. از نظر دادن دریغ نکنید...
نکته: مطالب این وبلاگ حتما با ذکر منبع یا نام نویسنده هستند؛ پس مالکیت مطالبی که بدون ذکر منبع آمده مربوط به همین وبلاگ میباشد:)
اینستاگرام: daily_dialectic

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

۱۸ مطلب در دی ۱۳۹۴ ثبت شده است

بنیاد نهادن تمدن بدون غارتگری همان قدر دشوار است که نگاهداری تمدن بدون برده داری ج2-ص14

 هیچ تمدنی زاییده آب و هوا نیست ج2-ص6

هر ملتی رواقی زاده میشود و اپیکوری میمیرد ج-2-ص26

 مدنیت در کلبه برزگر آغاز میکند و در شهر به گل مینشیند وبار میدهد ج1-ص5

 نژاد تمدن را نمیسازد بلکه این تمدن است که اقوام و ملل را خلق میکند. ج1-ص5

-از کتاب تاریخ تمدن ویل دورانت-

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ دی ۹۴ ، ۲۱:۱۰

آیا اعتقاد داشتن به یک مجموعه از معتقدات فلسفی مثل اعتقادات برامده از یک دین خاص یا یک فلسفه خاص بهتر است یا کلا بی اعتقادی نسبت به همه فلسفه ها؟

سوای اینکه آیا شق دوم ممکن است یا نه، قطعا اعتقاد و از آن بالاتر، ایمان به یک اعتقاد مجموع، انسان را از سردرگمی ها و دلشوره های عمیق فکری رهایی میدهد و او را از پرداختن یک تنه به سوالات عمیق و رنج آور فلسفی آزاد میکند. این برای اکثریت مردم حتما بهتر است تا خیلی راحت  پاسخ سوالاتشان را مثلا از یک فیلسوف یا مرد دینی بپرسند و خلاص شوند. اما عده ای دیگر هستند که این ها را مانند افیون ها و مسکرات موقتی  ذهن میدانند که مسکن موقتی آلام ذهنی برامده از پرداختن به سوالات فلسفی است

.این ها رنج میکشند، مگر اینکه ندرتا به یک سری معتقدات محکم تر -لااقل برای خودشان- برسند که خیلی به ندرت هم پیش میآید...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۹۴ ، ۲۰:۴۷

کتاب به عنوان یک مفهوم کلی، مقدس ترین موضوع عینی و قابل لمسی است که من تا به حال تجربه کرده ام.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۹۴ ، ۲۲:۳۲

به هر کجا که درست نگاه میکنم حضور پرزور و رنگ رنج را میبینم. محال است این جهان بر اساس فهمی که ما از عدل داریم بنا شده باشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۴ ، ۲۱:۱۳

من آنچه را که غریزه مینامیم و همه هم به خوبی وجودش را حس میکنیم و تصدیق هم میکنیم عمل طبیعت در ما مینامم. طبیعت با قدرت و آگاهی غیرقابل احاطه ای همه چیز را تدبیر میکند، حذف و اضافه میکند، حرکت میکند، پویایی دارد، با خودش هماهنگ میشود و در نتیجه زنده میماند. زنده البته به معنایی بسیار اعم از زنده بودن ما و امثال ما. به نظر میرسد وجودش و حرکتش بتواند معنای خوبی از زنده بودنش باشد. زایندگی و تبدیل مدامش همان زنده بودنش است...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۹۴ ، ۲۰:۳۴

اگر حقیقتی نیست چرا جستجویش هست؟ البته مگر اینکه این یکی یک جور استثنا از قاعده ها باشد که اگر بخواهد چنین باشد هم اول باید باشد!

اما در هر حال من هر چه میگذرد،بیشترحضور یک آگاهی فعال را در اطراف خودم احساس میکنم. ظاهرا کثیر و باطنا واحد. مختار و کامل. البته شاید نشود گفت چطور چیزی هم میتواند مختار باشد و هم کامل! من یکی که نمیتوانم، ضمن اینکه لازم هم نمیدانم که ما همه چیز را بتوانیم تبیین کنیم یا از آن بالاتر حتی درک کنیم...

در هر حال این ها همه حرف است و آن هم راجع به یک حس. بعید میدانم کسی را یارای محیط شدن به چنین معنایی باشد تا بتواند وصفش کند...

پ.ن: این حضور را نمیپرورم!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۴ ، ۱۹:۴۸

امروز بعد از مدت ها دوباره یه چرخی توش زدم... نخیر! این جعبه هنوز جعبه احمق هاست...

دم همون کتاب و موسیقی و فیلم خوب گرم...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۴ ، ۱۸:۴۳

ویل دورانت در تاریخ تمدنش مینویسد: تمدن یعنی وقتی مردمی کمی خود را از فکر معاش و قوت و غذا آسوده کنند و به فلسفه و هنر بپردازند. سوای اینکه این نیاز به تدابیر سیاسی و اقتصادی و امنیتی پایدار دارد؛ نهایتا ما انسان های متمدن را از میزان توجهشان به زیبایی لوازم منزل و لباس هایی که میپوشند میشناسیم. از هنرهای دستی و توجهشان به نگارش و استفاده از رنگ در زندگی روزانه...

(نقل به مضمون بود-ج 1)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۴ ، ۱۱:۴۸
آیا همانطور که ما در رویاهای خودمان حس داریم، میبینیم، میشنویم، درد را میفهمیم و حتی فکر هم میکنیم؛ ممکن است زندگی ما در بیداری هم نوعی خواب باشد؟
به نطر میرسد که این سوال مبتنی بر یک پیش فرض اشتباه باشد. آنچه ما واقعیت و بیداری تعریف میکنیم خودش خودش است. درواقع ما چیزی را واقعیت و بیداری تعریف میکنیم که دیده ایم. نه اینکه چیزی را تعریف کرده باشیم و بعد دنبالش بگردیم که حالا بپرسیم نکند آنچه بیداری مینامیم هم خواب باشد! آنچه بیداری مینامیم بیداری است حتی اگر در حقیقت خواب و رویا باشد؛ و آنچه خواب تعریف میشود هر چه هم که به آنچه واقعیت مینامیم نزدیک باشد باز هم تمام شدنش را درک میکنیم و این با امتداد (دست کم بیشتر) بیداری فرق دارد، لذا دو چیز هست که -1- با هم فرق دارند و -2- ما تفاوتشان را درک میکنیم. 
پس اگر بگوییم نکند آنچه واقعیت مینامیم هم خواب دیگری باشد من میگویم بله ممکن است ولی میپرسم آن خواب دیگر چیست؟ چیزی که نمیدانیم و نشانی از آن نداریم؟ اینطور باشد که پس این ادعا یا احتمالی بی ارزش است و هیچ آگاهی دهنده نیست...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ دی ۹۴ ، ۱۹:۱۱
چه کتاب خوبی!
پیشنهاد میکنم اگر نوجوان در خانه دارید به جای کتاب های حسنی و دزد ناقلا و از این کتاب های بی ارزش دم دستی، حتما این کتاب رو براش تهیه کنید. 
این کتاب چهل و دو ماده از پیمان نامه حقوق کودک رو که فقط دو کشور جهان اون رو نپذیرفته اند با زبان ساده و اشکال زیبا بیان کرده. ضمنا برچسب هایی هم داره که باید مثل پازل روی تصویرها چسبوند تا تصویرها کامل بشن.
خوندن این کتاب حتما باعث تغییر نگرش نوجوان به خودش خواهد شد...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۹۴ ، ۱۷:۴۸

یه دفه میدیدی یه نفر داره میکوبه به دیوار که مشدی عبدلا بابا موجشا عوض کو خستمون کرد!!

تا چندتا همسایه اینور اونور با سیم، بلندگو کشیده بودن تا همه با هم گوش کنیم. 

چی میگم؟!

 اون وقتا مردم نونم که کار هر روزشون بود وقتی میپختن، مقید بودن حتما تا داغه به همسایه های اطراف برسونن. شوخی نبود! بالاخره بوش رو شنیده بودن. گاهی که دو تا همسایه با هم نون میپختن هم این قاعده ردخور نداشت...

پ.ن: خاطره ای واقعی از پدربزرگ من از خرید اولین رادیوی آبادی در بیش از شصت سال پیش...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۹۴ ، ۱۸:۱۶

بنظرتان برای شناخت یک انسان راهی بهتر از شناخت کتابخانه شخصیش هم هست؟!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۹۴ ، ۱۶:۲۳

بعید میدانم تا به حال چیزی باارزش تر از خنده ای که بر لب کودکی نشانده ام به چنگم آمده باشد...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ دی ۹۴ ، ۱۹:۳۱

خدای هر کسی همان چیزی است که میشناسد و درک میکند. نه کمتر و نه بیشتر. این خیلی مهم است.

از این بابت فهم این گزاره مهم است که ما گاهی خودمان را برای خودمان به چیزی متفاوت از چیزی که ایمان داریم مومن نشان میدهیم. مثلا خدای کتاب های دینی یا خدای دوستانمان یا هر وصفی از خدایی دیگر؛ و این ها همه زمانی که دچار شری میشویم یا اقبالی به ما رو میکند رنگ میبازد.خدایی که ما میشناسیم در ناخداگاه ماست و زمانی از پشت این پرده سرک میکشد که ما دچار انفعال هستیم و در ناخوداگاه خود قرار داریم...

لذا باید ببینیم چه خدایی را میشناسیم نه اینکه چه خدایی را به ما معرفی کرده اند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۹۴ ، ۱۴:۲۰

اعتماد به نفس پایین، عزت نفس بالا...

وقتی با هم در جایی جمع میشوند بدبختی به بار می آید...

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ دی ۹۴ ، ۱۴:۰۶

به این دنیا نیامده ایم که از دیگران تایید بگیریم. تایید طلبی بیماری رنج آوری است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۴ ، ۰۸:۲۸

وقتی کسی به شما میگوید "مغالطه میکنی"؛ منظورش "غلط کردی" نیست!! هیچ جای ناراحتی هم ندارد...

شاید واقعا مغالطه ای منطقی در کار بوده باشد...

نکته تستی: مغالطه ای هم داریم به نام مغالطه ی "مغالطه میکنی".

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۹۴ ، ۱۶:۴۲

پاییز رفت و عشق در اقبال ما نبود

آن حس و حال خوب در احوال ما نبود

چندین و چندبار شمردیم جوجه را !

آمارها مطابق امیال ما نبود ..


ما در پیاله عکس کسی را ندیده ایم

دیدار یار ، لایق امثال ما نبود

گفتند نیست هیچ نگاری در این دیار

گشتیم و یافتیم ! ولی مال ما نبود !


گم کرده ایم راه و...دروغ است هرکه گفت :

آن چشم هات عامل اغفال ما نبود ..

امسال هم گذشت به هرحال ...بگذریم

امسال هم گذشت ولی سال ما نبود


ما بافتیم از لب او شعر ها ، ولی

آن شال ِ دور گردن او  مال  ما  نبود ...


شاعر رو متاسفانه پیدا نکردم



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۹۴ ، ۱۷:۰۵