دیالکتیک یک نافیلسوف

باید تکلیف خود را با بعضی چیزها روشن کرد

دیالکتیک یک نافیلسوف

باید تکلیف خود را با بعضی چیزها روشن کرد

اینجا مجموعه ای از اندیشه های یک نافیلسوف معمولی را خواهید خواند. از نظر دادن دریغ نکنید...
نکته: مطالب این وبلاگ حتما با ذکر منبع یا نام نویسنده هستند؛ پس مالکیت مطالبی که بدون ذکر منبع آمده مربوط به همین وبلاگ میباشد:)
اینستاگرام: daily_dialectic

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

۹ مطلب در مهر ۱۳۹۵ ثبت شده است

میدانید اصطلاح باسواد چه معنایی دارد؟

سواد از ریشه "سود" و به معنای سیاهی و ظلمت است.

در احادیث مسلمانان هم داریم که "اَلعِلمُ حِجَابُ الاَکبَر" یعنی علم بزرگترین حجاب است. 

اما نمیشود انکار کرد که علم شأن دیگری هم دارد که می تواند نجات بخش و دستگیر باشد. جالب است که در روایت دیگری در منابع اسلامی داریم که "أَلْعِلْمُ نُورٌ یَقْذِفُهُ اللّه‏ُ فِى قَلْبِ مَنْ یَشآ" که یعنی علم نوری است که خدا در قلب هر کس بخواهد قرار میدهد. 

پای علم که به میان می آید کم و زیادی اهمیت ندارد. بیشتر ظرفش مهم است. اول باید ظرف را پاک کرد. چون بهترین نوشیدنی را هم که در ظرف چرک بریزیم آلوده میشود. هر علمی حتی علم دین میتواند حجاب شود و هر علمی که فکرش را کنیم میتواند نور و مایه روشنایی باشد. فقط اول باید از خودمان شروع کنیم. با خودمان مواجه شویم که البته به قول کسانی که موفق شده اند؛ مواجهه بزرگ و دهشتناکی است.

برای همین است که ریاضی دان وفیلسوف بزرگی در فرانسه به نام دکارت میوه درخت دانش خود را اخلاق میداند و در آن از مفاهیمی مانند رضا و صبر و توکل صحبت میکند...

پ.ن: واقعا چقدر کم میدانم و چقدر در رد و قبول هر چیزی باید بیشتر تامل و صبر کرد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۹۵ ، ۲۱:۰۹

امسال فرصتی شد کمی درباره حادثه کربلا تحقیق کنم. حاصل همه این ها باز هم من رو متوجه اثر مهم تفسیر در فهم مفهوم کرد؛ و صد البته اثر ذهنیات آدمی بر تفسیرش. 

اما بیشتر باید ببینیم این حادثه برای من قرن بیست و یکمی چه پیامی داره!

اینکه شریعتی اسمش رو قیام حسینی میگذاره و از این حادثه یک انقلاب علیه ظلم تصویر میکنه، به خاطر همتش برای ساخت یک نسل انقلابی و شهادت طلبه. ایشون دنبال ایدئولوژیک کردن دین و استفاده از اون ایدئولوژی در ساخت یک انقلاب بود.

بسیاری از روشنفکران دینی که حادثه رو صرفا یک حادثه تلخ میدونن که در اون حسینی از مکه برای اجابت لبیک کوفیان راه افتاد و در کربلا راهش بسته شد و با اینکه درخواست کرد که بگذارند به جای امنی برود، نگذاشتند و نهایتا که حاضر به بیعت با یزید نشد ناچارا به شهادت رسید؛ از نگاه خاص و علی العموم، تاریخی آن ها می آید.

شهید جاوید آیت الله صالحی نجف آبادی هم قیام را انقلابی آگاهانه علیه حکومت جور میدانست.

اما نگاهی که بیشتر به دلم چسبید نگاه محمد تقی شریعتی و مطهری بود. این نگاه رو در سخنرانی ای از بازرگان (پسر) هم دیدم. امر به معروف و نهی از منکر یکی از پایه های هر نظام سالم و مبتنی بر کنترل متقابل مردم و حکومته. چیزی که یک لازمه بسیار مهم و اساسی هم داره به نام آزادی. امر به معروف و نهی از منکر حکومت بر مردم رو کنار بگذاریم؛ اما لازمه انجام این کار از طرف مردم بر مردم و همچنین مردم بر حکومت وجود آزادی بیان و آزادی تفکره. یعنی جامعه ای که در اون هر فکر و ایده ای مجال بیان داره و هر امر و نهی عالمانه ای امان نامه پس از بیان. در نگاه تطابقی و امروزی، احزاب و گروه های سیاسی مجال شکل گیری و قدرت بیان دارند و روزنامه نگارها و خبرنگارها، بی پروای چیزی جسارت بیان بدی ها و زشتی های جامعه. نقد هیچ مسئول حکومتی و نظامی  خط قرمز نیست و استیضاح رسانه ها از مسئولین یک امر عادیه. کسی به خاطر بیان اعتقادات و نظراتش به زندان نمی افته و تحریم رسانه ای نمیشه. امر به معروف و نهی از منکر در زمان ما یعنی این ها. نه اینکه سر چهارراه ها بایستیم و تو سر بدحجاب ها بزنیم...

بله. امام حسین شهید شد تا بفهمیم که معیار تشخیص یک جامعه دینی به تعداد مجالس روضه و قرآن و احکام و این چیزها نیست. معیار جامعه دینی اینه که دروغ گفتن هزینه زیادی داره و صداقت معادل حماقت و پخمگی نیست. مظلوم به راحتی تمام میتونه حقش رو از ظالم بگیره و ظالمین هیچ امانی ندارند...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۵ ، ۲۱:۲۷

تا به حال به این فکر کرده اید که این شرق و غربی که میگویند دقیقا چه مفهومی دارد؟ مرز دقیق بین شرق و غرب کجاست؟ چرا رشته شرق شناسی داریم ولی غرب شناسی نه؟! 

همه چیز از رنسانس و از فیلسوفی به نام بیکن شروع شد. رنسانس دو چیز را زیر و رو کرد: جهان بینی را و خوب و بد ها را.

علم دیگر فضیلت و مایه توازع نبود بلکه باعث سیطره و قدرت بود. علوم از اساس تقسیم بندی دیگری -غیر از آنچه ارسطو گفته بود- پیدا کرد و توجه به جزئیات با روش های تجربی و آزمایشگاهی قوت گرفت. کتابخانه ها بازگشایی شد و متنون قدیمی از قداست افتاد و به چنگ تند و تیز نقد افتاد. گالیله و کپلر و نیوتون تصوری که از جهان بود را زیرورو کردند. گذشتگان به خیانت به طبیعیات (علوم آزمایشگاهی و تجربی) محکوم شدند و باورهای ماوراءالطبیعی و عرفانی از موضوعات فلسفی به کلی کنار رفت و حتی در تقابل با عقل قرار گرفت.

حاصل همه این ها همانی بود که بیکن گفت: علم سیطره است. 

اصالت قدرت و سیاست ماکیاولی رونق گرفت و سیطره و تصرف خاک و منابع دیگر سرزمین ها موجه شد. حقوق بشر بر مبنای این جهان بینی به اجرا درآمد و عملا در اهمیتی به مراتب کمتر از سیطره و قدرت نشست. شرق مملوک غرب محسوب شد و به تصاحب درآمد. 

ابتدا تصاحب عملی با حضور نظامی و بعدتر تصاحب سیاسی و فرهنگی با اعمال قدرت سیاسی و تبلیغاتی. 

می پرسید چرا غرب شناسی نداریم ولی شرق شناسی چرا؟

چون شرقی نمانده. عملا همه اش غرب است. شرق را باید در تاریخ جستجو کرد و این جستجو نیاز به علم و آموزش دارد. اما غرب همه جا هست. چیزی است که هستیم و این دیگر رشته دانشگاهی لازم ندارد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مهر ۹۵ ، ۲۰:۵۴

راحت میپذیریم که از دستمان بر نمی آید. بدبختی هم همین جاست. 

میگوییم باید حتما لااقل یک گروهی اول پشتمان در بیایند یک عده ای همراهمان شوند یک سازمانی، ان جی اویی، کانونی بسازیم بعد برویم سراغ انجام آنچه ادعا میکنیم باور داریم!

ای کاش قبل از اینکه به چیزی خارج از خودمان باور پیدا کنیم به خودمان ایمان می آوردیم.

یک برداشت آزاد از بخشی از آیه 47 سوره سبا قرآن:

قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُمْ بِوَاحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى...

پس شما را به یک چیز توصیه میکنم. اینکه یکی یکی و دوتا دوتا برای خدا قیام کنید...

گفته یکی یکی و دوتا دوتا! بی انتظار هیچ حمایت و پشتوانه خارجی...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۵ ، ۲۱:۳۲

ابن_سینا اگر مربوط به غرب بود احتمالا بیشتر اسمش رو شنیده بودیم.

هزاران پایان نامه در مقطع ارشد و دکترا راجع به آثار ابو_علی_سینا در دانشگاه های غربی نوشته شده و هزاران مقاله و کتاب راجع به آثار ایشون موجوده.

بوعلی البته که به گواهی همه افرادی که آثارش رو مطالعه کردند یک اعجوبه تمام عیار بوده. 

اطلاعاتش تقریبا در تمامی رشته های عصر خودش از هر دانشمند دیگه ای هم عمیق تر و هم وسیع تر بوده.

در زمینه فلسفه، اصطلاحا مشائی بوده و کتاب های فلسفیش حقیقتا مختصر و عمیق و مفید هستند. 

به نظرم یکی از اون هاییه که میشه به وجودشون افتخار کرد. مایه افتخار و نشان دهنده ارزشمندی همه بشر...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مهر ۹۵ ، ۱۳:۴۶

آب دهانمان را که سخت پایین میدهیم سریع تشخیص میدهیم که سرما خورده ایم و مشکلی هست که باید برایش به یک معالج مراجعه کنیم. در کل بیماری های جسممان را زود تشخیص میدهیم.

اما آیا تا به حال شده از خودمان بپرسیم که مثلا چرا من انقدر دروغ میگویم و اینکه حتما باید مشکلی این میان باشد؟ 

آیا پرسیده ایم مثلا دلیل اینکه این قدر در غیاب دیگران بدگویی میکنم چیست؟ 

دلیل این همه مشکلات رفتاری و گفتاری خودمان را  چرا انقدر کم میپرسیم و چرا انقدر کم دنبال معالجه هستیم؟

در حالیکه اگر دومی ها مشکلات بزرگتری نباشند کوچکتر هم نیستند...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مهر ۹۵ ، ۱۷:۱۶

دیر یا زود وقتی با هر کدامشان آشنا شده ام در چشم های همه آدم ها هراس را که  میراث قرن ها سرکوب و خشونت و بیماری و مرگ و در یک کلمه ضعف نسل های پیشین است مشاهده کرده ام.

خارج از ذهن های ما ترس وجود ندارد. هر چه هست از درون تراوش میکند و درست مثل سرمای مرگ، جسارت نفس را سرکوب و ساکن میکند. 

صورتی را که تا یک قدم قبل، شاد و پر انرژی بود، یک کلمه، یک صحنه یا یک صدا مچاله میکند و چه قدر ترحم برانگیز است تلاش بیحاصل پنهان کردن ترس در زیر پوست نازک و بیرنگ صورت ها .

نترس ترین آدم ها کودکان هستند. آنها هنوز این بسته میراثی را دست نزده اند. هنوز از شکست ها و شکستگی ها با خبر نیستند و هنوز بابت ترس از خواست های خود نگذشته اند. -با این خیال که به عافیت نزدیکتر باشد-

براستی روشن ترین نشان گذار از کودکی به بزرگسالی را چه نامیده ایم؟ آنچه را که احتیاط و مآل اندیشی می نامیم چیست؟ چیزی غیر از ترس های دم دستی و مبتذل دنیای بزرگ تر هاست؟ و آیا این نشان از یک جور بیماری و رنج ویرانگر نیست؟

دنیای کوچکترها کوچک است چون معرفت کم تری دارند ولی دنیای بزرگتر ها کوچک است چون ترس های بزرگ تری دارند . رشد توامان معرفت و ترس، دنیای آدم ها را کوچک نگاه می دارد...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مهر ۹۵ ، ۱۳:۰۰

فقر یک نوع رنج ایجاد میکند و شکاف طبقاتی نوعی دیگر.

اما رنج حاصل از فقر خیلی خیلی قابل تحمل تر از رنج دوم است. حتی خیلی ها فقر و رنج آن را خودخواسته انتخاب میکنند که ظاهرا باعث رشد هم میشود.

یک مرد میانسال شاید بتواند با موتور سیکلتش خانواده سه نفریشان را اینور آنور ببرد ولی جوان نوزده ساله ای که با ماشین دویست و چهل ملیونی از کنارشان رد میشود کمی کم تر قابل تحمل است...

پ.ن: بر مردم فقیر راحت تر هم میشود حکومت کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۵ ، ۱۸:۵۹

طبیعت جهان با جدیتی بی حد و اندازه گردش دارد و هیچ پروای هیچ کدام از مزخرفاتی که ممکن است در ذهن های کم بهره ما بیاید را ندارد...

میسازد، زنده میکند، می میراند، خراب میکند و رودربایستی هیچ کس هم را ندارد.

انسان هم جزوی از کل این طبیعت است. طبیعتی خیلی خیلی هوشمند و خودآگاه و خیلی هم حسابگر. اخلاقی دارد که همه ما بویی از آن برده ایم. تکلیف هر کس را هم اندازه فهمش به گردنش گذاشته تا اگر فهمید و تکلیفش را ادا نکرد پایش را بخورد. هر فلسفه ای که انسان را تافته ای جدا بافته از این طبیعت آفریننده و هوشیار بداند قصه و افسانه است...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۵ ، ۰۰:۳۰