هویت ما
برای درک این واقعیت که جامعه ما علی العموم دارد به سمت بی هویتی میرود بهترین مثال تغییرات خانه هامان است. هویت و معتقدات مردم قدیم را در گوشه گوشه معماری خانه هاشان میشود دید. مثلا تفاوت کلون در برای مردان و زنان و سکوهایی که برای عابرین کوچه میگذاشتند تا بنشینند و خستگی در کنند -که دعای خیری شود برای صاحب خانه - و هشتی بعد از در که یک نوع اتاق انتظار بود تا مهمانان روی سکوهایش بنشینند منتظر که اهل خانه بفرمایید بگویند. دالان بلند و تاریکی که با زاویه قائمه نسبت به ورودی، حریم حیاط و اهالیش را حفظ میکرد و حیاطی که پای ثابتش باغچه و حوض و اتاق های ردیف به ردیف دورش بود تا همیشه سایه داشته باشد.
همچنین ادغام تجربه و فن و علم در طراحی اتاق هایی که در زمستان گرم باشد و در تابستان خنک و توجه به زیبایی و تنوع اتاق ها و پنجره ها -تا یکنواخت نشود و لذت بخش بماند- نشان از توجه آن ها به جایی داشت که بیشتر اوقاتشان در آن میگذشت.
با حالا مقایسه کنید! کجا این چیز ها را در این خانه های زشت و بیمصرف امروزیمان داریم و اصلا کجا هویتی مانده که خودش را در مثلا المان های خانمان نشان دهد؟؟