دیالکتیک یک نافیلسوف

باید تکلیف خود را با بعضی چیزها روشن کرد

دیالکتیک یک نافیلسوف

باید تکلیف خود را با بعضی چیزها روشن کرد

اینجا مجموعه ای از اندیشه های یک نافیلسوف معمولی را خواهید خواند. از نظر دادن دریغ نکنید...
نکته: مطالب این وبلاگ حتما با ذکر منبع یا نام نویسنده هستند؛ پس مالکیت مطالبی که بدون ذکر منبع آمده مربوط به همین وبلاگ میباشد:)
اینستاگرام: daily_dialectic

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ذهن» ثبت شده است

چیزی هست. 

یه شبح فرّار و لزج مانند. 

شفاف و بیرنگ و معلق. 

چیزی که در همه چیز هست. 

 چیزی که باعث میشه آدما از هر چیزی لااقل به یک درک مشترک حداقلی برسند. 

چیزی که باعث میشه آدم ها هم رو بفهمند.

حس میشه ولی تا جایی که بش فکر نکنی ... تا جایی که روش تمرکز نکنی.

میشه وجودش رو فهمید ولی تا جایی که تو ذهنت نیاریش و تا جایی که دنبال ماهیتش نباشی. 

من وجود چیزی رو در عالم حس میکنم که ماده مشترک هر چیز ماهیت داریه. ماده ثابتی که اگر نباشه درک مشترک و مفاهیم مشترکی هم وجود نخواهد داشت. چیزی که تا بش فکر میکنی محو میشه. 

من همچین موجود خارق العاده ای رو حس میکنم؛ چیزی که به وصف نمیاد؛ چیزی که ماهیتی نداره؛ چیزی که فقط هست...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۴ ، ۱۱:۵۵

زیبایی را تا نگاهت به شیی زیبا نیفتد درک نمیکنی؛ و درکت از زیبایی به اندازه زیبایی زیبا ترین چیزیست که تا به حال دیده ای. غافل از اینکه زیبایی حقیقی درون آدم است

آنچه دیده ای چیزی جز تناسب نبوده، چیزی جز رعایت اندازه ها نبوده، چیزی جز تلفیق رنگ هایی که حتی وجود هم ندارند نبوده...

زیبایی واقعی در مفاهیم خودش را نشان میدهد

آنجایی که تجربه ای را از سر میگذرانی که ناگهان حس میکنی در خودت که هیچ؛ چنان بزرگت کرده که در هیچ جای متصوری نمیگنجی.

ناگهان چیزی از عمق سینه ات بالا می آید که سخت سینه ات را میفشارد ولی خوش آیند است. حتی خنده هم در بروز آن کمکی نمیکند. سرت سبک میشود و انگار میخواهد اوج بگیرد. میخواهی از جایی که هستی کنده شوی...

این تجربه ها را بیشتر وقتی کتاب خوب خوانده ام از سر گذرانده ام...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۴ ، ۱۳:۲۱

یک موضوعی که فلاسفه بر آن اصرار دارند نیاز معلول در تمام مدت وجود خود به علت است. چیزی که متکلمین نمیپذیرفتند. 

متکلمین معتقد بودند که معلول فقط در حدوث و ایجاد نیاز به علت دارد و بعد از آن مستقل از علت خواهد بود.

سو تفاهمی که اینجا صورت گرفته این بوده که فلاسفه ملاک نیاز معلول را به علت در "ممکن" بودن معلول میگرفتند ولی متکلمین در حدوث آن.

برای هر کدام از این ملاک ها از اساس، علیت معنای جداگانه ای پیدا میکند. متکلمین ساخت ساختمان توسط بنا را تابع رابطه علیت میدانستند اما فلاسفه نه. فلاسفه این مثال ها را ترکیب میدانند و معتقدند ترکیب به معنای ایجاد یک موجود جدید نیست. 

اما چیزی که واقعا بوجود می آید چطور در تمام مدت وجودش، نیاز به علت دارد؟

مختصرا میشود این را با مثال هایی روشن کرد. در همان مثال بنّا، شما حرکات دست بنا را در نظر بگیرید. حرکات دست بنا، هم در ایجاد و هم در وجود نیازمند او هستند، و تا زمانی که بنّا باشد حرکت دستش هم هست. همچنین سیبی را که فردی ممکن است در ذهن خود تصور کند هم به همین شکل است.

مصالح ساختمان هم حاصل روابط شیمیایی ذرات سازنده آن هایند که هم در ایجاد و هم در وجود، آن را به خود وابسته میکنند.

درواقع حکما این قسم ایجاد و وجود را علیت می دانستند نه آن ترکیب و تضمیم را....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۹۴ ، ۱۶:۱۴

فلاسفه میگویند علم انسان به خودش علم "حضوری" است. یعنی در مقابل علم به چیزهای دیگر که "حصولی" و بدست آوردنی است، انسان از خودش و درونیاتش و ذات و نفسش علم اوّلی دارد، یعنی علمش همان معلومش است بر عکس علم حصولی که معلومش چیز دیگریست و علم به آن، یعنی تصویری از آن، که در ذهن ایجاد می شود. 

اما در اینجا خود معلوم در عالِم وجود دارد لذا علم به آن با خود آن یکیست. خیلی باحال است هان:)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۹۴ ، ۱۴:۳۵

درباره "اطلاق" نمیشود به این راحتی حرف زد. درباره هر چیزی که مقید به اطلاق شود هم نمیشود به این راحتی حرف زد. اینطور که بنظر میرسد انسان قوه مطلق شناسی ندارد. درک و فهم امر مطلق -از هر نوعش- نیاز به یک وجهه مطلق دارد. آیا چیزی که دائما در حال صیرورت و تغییر است، میتواند چیزی که هیچ صیرورتی ندارد را درک کند؟ ولی چیزی که در قوه های ادراکی انسان نیست، همین قید اطلاق است. پس ما دو راه را پیش روی خود می یابیم: یا انکار وجود امر مطلق؛ یا انکار توان درک آن توسط انسان.

اما اینجا یک سوال اساسی پیش می آید و آن اینکه ما چه بخواهیم وجود امر مطلق را رد کنیم و چه بخواهیم امکان ادراکش را انکار کنیم باید درباره اینکه از اساس چطور این مفهوم در ذهن ما شکل گرفته پاسخگو باشیم. نهایتا خود کلمه امر مطلق را باید از جایی و از نشانه ای دریافته باشیم و برایش تعریفی در نظر گرفته باشیم وگرنه که خبر از معدومات داده ایم و کاری ممتنع.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۴ ، ۲۳:۴۰