دیالکتیک یک نافیلسوف

باید تکلیف خود را با بعضی چیزها روشن کرد

دیالکتیک یک نافیلسوف

باید تکلیف خود را با بعضی چیزها روشن کرد

اینجا مجموعه ای از اندیشه های یک نافیلسوف معمولی را خواهید خواند. از نظر دادن دریغ نکنید...
نکته: مطالب این وبلاگ حتما با ذکر منبع یا نام نویسنده هستند؛ پس مالکیت مطالبی که بدون ذکر منبع آمده مربوط به همین وبلاگ میباشد:)
اینستاگرام: daily_dialectic

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دوستی» ثبت شده است

نظرات اپیکور (271-341 ق.م)درباره "دوست".اپیکور یکی از ابرمردای تاریخه. فوق العادس این بشر.

==========================

ما وجود نداریم مگر وقتی کسی باشد که بتواند ببیند ما وجود داریم. آنچه میگوییم هیچ معنایی ندارد مگر زمانی که کسی بتواند آن را بفهمد. در میان دوستان بودن یعنی همواره هویت خود را تایید کردن؛ دانش، مراقبت و علاقه آن ها به ما، این قدرت را می دهد که از رخوت و کرختی بیرون بیاییم. در صحبت های معمولی بسیاری از آنان با ما شوخی میکنند و نشان می دهند که ضعف های ما را می دانند و آن ها را می پذیرند و بنابراین، به نوبه خود، می پذیرند که ما در دنیا جایی داریم.می توانیم از آن ها بپرسیم "اون یارو ترسناک نیست؟" یا "هیچ وقت احساس کردی که...؟" و منظورمان را درک کنند، نه اینکه با حیرت بگویند "نه، اصلا" - جوابی که ممکن است احساس کنیم حتی زمانیکه با دوستانمان هستیم به اندازه کاشفان قطب شمال تنها هستیم- .دوستان واقعی، ما را با معیارهای دنیوی نمی سنجند، آن ها به خود اصلی ما علاقه دارندمثل زوج های آرمانی، عشق آن ها به ما، متاثر از جایگاه ما در سلسله مراتی اجتماعی نیست، و بنابراین، ما بر سر پوشیدن لباس های کهنه و نشان دادن اینکه امسال پول کمی در آورده ایم دغدغه خاطری نداریم.ممکن است جستجوی ما برای بدست آوردن پول هیچ دلیلی جز جلب توجه اطافیان و اجتماع نداشته باشد اما قلیلی از دوستان هستند که میتوانند به ما عشق و محبتی ارزانی دارند که حتی ثروت قادر به تامین آن نباشد.

(برداشتی از کتاب تسلی بخشی های فلسفه)


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۴ ، ۱۴:۴۳

موهبتی که به راحتی و در واقع بصورت پیش فرض در اختیار آدم ها هست حرمت است. شما با هر کسی که برای اولین بار آشنا میشوید یک حریم به ظاهر ساده و پیش پا افتاده دارید. اما درست که نگاه کنیم امتداد هر ارتباطی ریشه در همین حریم به ظاهر ساده دارد. این را زمانی میشود خوب درک کرد که این حرمت بر اثر یک اشتباه، خدشه دار میشود، و آن زمانی ارزشش خوب معلوم میشود که سعی میکنی درستش کنی و دوست داری همان بشود که قبلا بود. حتی خیلی اوقات هر دو نفر هم تلاش میکنند؛ اما نمیشود که نمی شود. درست مثل چینی بند زده ای میشود که با یک نگاه، یا یک اخم، یا یک حرف ساده که حتی قصدی هم پشتش نیست میشکند. بی اعتمادی و بدبینی بعد از رفتن حرمت ها کار خودش را میکند...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۹۴ ، ۰۰:۵۹

مادر ها دوست داشتنی هستند چون ما را همانطور ک هستیم؛ دوست دارند و بدی هامان دلشان را نمیزند. ما جزوی از وجود آن ها هستیم و آن ها جزئی از هویت ما؛ نه ما از هویتمان جدا شدنی هستیم و نه آن ها از وجودشان...

شاید راز این عشق بی حد و اندازه در همین آمیختگی وجودها و هویت ها باشد...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۹۴ ، ۱۱:۲۹

حق صحبت یعنی حق مصاحبت ، وقتی که دو نفر با هم دوستی می کنند و مدتی مصاحبت می کنند، نسبت به یکدیگر حقوقی پیدا می کنند که باید به این حقوق وفادار باشند.

 

یار اگر رفت و حق صحبت دیرین نشناخت

حاشا لله که روم من ز پی یار دگر

 

اینکه دو دوستی که مدت ها با هم قرینند و هم صحبت هستند ناگهان یکی ببرد و قهر کند و بگذارد و برود ، این حق صحبت را به جا نیاورده است و حق صحبت را نشناخته است. آن غزل مشهور حافظ که می گوید:

 

یاری اندر کس نمی بینیم یاران را چه شد

دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

لعلی از کان مروت بر نیامد سال هاست

تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد

کس نمی گوید که یاری داشت حق دوستی

حق شناسان را چه حال افتاد، یاران را چه شد

 

باز هم می بینید که سخن از حق دوستی است. می گوید که در روزگاری واقع شده ایم و احوالی به ما دست داده است که دیگر کسی حال دوست خودش را نمی پرسد. نمی گوید بر او چه رفت یا چه می رود. مفهوم "وفا" که همین حق دوستی را شناختن است از با ارزش ترین ارزش های اخلاق ارتباطی میان آدمیان بوده است. بی وفائی یکی از بدترین رذیلت ها شمرده می شد. و اینکه باز امروز به آن اهمیت نمی دهیم باید حکایت کند که قدری حال و احوال ما برگشته است. ما عوض شده ایم. در احوال مولانا جلال الدین نوشته اند که قسمش این بوده است که «قسم به وفای مردان»، به خدا و پیغمبر قسم نمی خورد و به وفا قسم می خورد. برای اینکه این را از برترین فضلت های انسانی می دانست که آدمی با وفا باشد. و این وفا فقط وفای به وعده نیست، وفای به عهد نیست، خوب آن هم هست اما فقط آن نیست. در شعر حافظ هم هست: "گفتا غلطی خواجه در این عهد وفا نیست"! حافظ می گوید که به دوست خودم یا به معشوق خودم که تصور می کرد که هنوز نشانی از وفا باقی مانده است گفتم که غلطی خواجه در این عهد وفا نیست... دکتر عبدالکریم سروش ـ حق و تکلیف و خدامهرماه 1388

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۴ ، ۱۵:۰۷