دیالکتیک یک نافیلسوف

باید تکلیف خود را با بعضی چیزها روشن کرد

دیالکتیک یک نافیلسوف

باید تکلیف خود را با بعضی چیزها روشن کرد

اینجا مجموعه ای از اندیشه های یک نافیلسوف معمولی را خواهید خواند. از نظر دادن دریغ نکنید...
نکته: مطالب این وبلاگ حتما با ذکر منبع یا نام نویسنده هستند؛ پس مالکیت مطالبی که بدون ذکر منبع آمده مربوط به همین وبلاگ میباشد:)
اینستاگرام: daily_dialectic

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خدا» ثبت شده است

خدا را رد میکنید؟ میپذیرید؟ شاید هم مرددید؟

نکته مهم این است: کدام خدا را؟ 

باید بدانیم آنچه میپذیریم و آنچه رد میکنیم چیست.

حداقل سه تصویر از خدا میتوان ارائه داد:

1-خدای متشخص: متشخص بودن خدا به این معنا است که خدا موجودیست که از دیگر موجودات قابل تشخیص است و از آنان جداست. یعنی موجودی است در کنار بقیه موجودات. 

1.1- خدای متشخص انسان وار: یعنی اعتقاد به اینکه این خدای قابل تشخیص، شبیه انسان ها خشمگین میشود؛ تصمیم میگیرد؛ افعالی انجام میدهد و از این دست. اکثر مومنان این خدا را باور دارند و اکثر خداناباوران و مرددان این خدا را مردود میدانند.

1.2- خدای متشخص ناانسان وار: یعنی اعتقاد به اینکه این خدای قابل تشخیص موجودیست با ویژگی های متفاوت از انسان ها. یک خدای شبیه انسان، با این تفاوت که در همه ویژگی های مثبت در اعلی درجه باشد نیست. موجودی خاص خود است که شاید ما نتوانیم حتی تصور کنیم.

2- خدای نامتشخص: این خدا در کنار بقیه موجودات نیست. این خدا معادل وجود است. یعنی همه عالم وجود است. برای فهم بهتر، درختی را در نظر بگیرید. شاخه ها و برگ ها هر کدامشان مقوم درخت اند ولی خود درخت نیستند. در واقع هر جزء درخت وجود دارد ولی خود درخت را نمیتوان پیدا کرد. همه بخش ها درختند ولی خود درخت پیدا نیست. نمیتوان به خود درخت اشاره کرد. اگر به سمت درخت اشاره کنیم ناچارا به سمت یکی از قسمت های آن اشاره کرده ایم.

با این نگاه مساله شر هم بسیار جالب میشود که مجال نیست...

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۹۴ ، ۱۴:۵۸

نه قراره من تماما اونطوری باشم که تو دوست داری و نه قراره تو تماما هر چه من هستم رو دوست داشته باشی...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۴ ، ۲۰:۱۸

The best way to avoid disappointment is to not expect any thing from any one

 ای کاش به جای ناامید نشدن ازخدا یاد میگرفتیم از خودمون ناامید نشیم.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ مهر ۹۴ ، ۱۳:۲۱

شما رو با دو تا فیلسوفی که اخیرا آشنا شدم آشنا میکنم:

اپیکور-هابز

ریشه بدبختی آدمی یا در ترس است یا در آرزوهای نامحدود و عبث. انسان خردمند نیازهای خود را افزون نمیکند زیرا با این کار سرچشمه درد و رنج را افزون کرده.(اپیکور)

هابز هم که به کل هر گونه موضوع الهیاتی و روحانی رو از موضوع فلسفه بیرون کشید و خیال خودش رو راحت کرد.

لفظی چون جوهر ناجسمانی همانقدر معنی افاده میکند ک جسم ناجسمانی یا چهارگوشه مدور. اما کسانی هستند که براستی میپندارند این گونه الفاظ را میفهمند ولی کارشان تنها اینست که کلمات را پیش خود تکرار میکنند بی آنکه مدلولشان را بواقع درک کنند. این کلمات در واقع هیچ مدلولی در ذهن ندارند.(هابز)

اپیکور معتقد بود حواس پنجگانه مهمترین و معتمدترین منابع ادراکی انسان اند. هابز هم فلسفه را کشف علل از مشاهده پدیدارها و معلول ها میدانست. شروع تمام فلسفه را از داده های قابل فهم حواس میدانست. برای همین هم خدا و وحی و این دست را از موضوع فلسفه خارج میدونست...

هر دوشون رو دوست دارم و رفاقت با هردوشون رو توصیه میکنم:)

البته دوستانی که زودتر و بیشتر آشنا شدن که هیچ:)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۴ ، ۲۲:۱۹

خدا را با علیت اثبات میکنید؟

علیت را با چه چیزی اثبات می کنید؟

همانطور که دلیل نمیشود که هر چیزی را که نمیبینیم وجود نداشته باشد؛ دلیلی هم ندارد هر چه را میبینیم وجود داشته باشد. علیت نام قانونی کلی است که ما بر آنچه اطراف خودمان دیده ایم گذاشته ایم. اما چه کسی می تواند اثبات کنید علیت واقعا یک قانون کلی است؟؟

پ.ن: راه های دیگری بجز علیت وجود دارد. آیا میتوانید از خدایتان دفاع کنید؟

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۴ ، ۰۰:۳۳

چه رنجش را بر خودت هموار کرده باشی و چه نه؛ حتما به این فکر کرده ای که چرا باید یک چنین دستور عجیبی وجود داشته باشد! 

دین ها علاوه بر شریعت و اخلاق واجد یک بخش خیلی مهم تر و فربه تری هم هستند که جهان بینی نام دارد. و بزرگترین خدمتشان به آدمی هم همین است.  دین به جهان آدم معنا میدهد، مبدا و مقصد میدهد، علت میدهد، دلیل می دهد و از همه مهمتر فلسفه میدهد.

نه همه مردم، باید و نه همه آن ها را توان و زمان اینست که برای زندگی خودشان فلسفه سازی کنند. ولی چیزی که همه مردم به آن نیاز دارند ایمان و اطمینان قلبی است؛ به اینکه مبنایی که برای داوری هایشان، برای انتخاب هایشان، برای اخلاقشان و برای اعمالشان دارند درست است؛ خوب است و به نیکی می انجامد. دین این معیارها و ارزش ها را به رایگان به آدمی می بخشد و او را از سرگردانی و بدبینی و پوچ انگاری نجات می دهد.

اما ایمان آدمی از دست میرود اگر خودش را در معرض قرار ندهد. فرد دیندار باید ارتباط خود را در طول اوقاتش با منابع فیض بخش دین حفظ کند تا دینش حفظ شود. اگر غفلت کند و رها کند کم کم فراموشی و سردی می آورد و از ایمانش کم می شود. روزه و کلا دیگر عبادیات آدمی هم درست برای همین است. باید با اعتقاد، ایمان و برای محور اصلی اعتقادات دینی، یعنی خدا هم باشد تا اثر گذار شود. عبادیات یک کارکرد مهمش همین نور گرفتن قلب است از منابعی که دین برای آدمی به ودیعت نهاده. این هم که مومنین برای هم آرزوی قبولی عبادات میکنند یعنی برای هم آرزوی اثربخشی آن ها را دارند و اینکه قلبشان نور این اعمال را گرفته باشد و ایمانشان قوتی پیدا کرده باشد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۹۴ ، ۱۴:۵۴

میدانم چیزی که می خواهم بگویم شاید غم انگیز باشد؛ و میدانم که آدمی از مواجهه با هرآنچه که واقعیت حزن انگیزش را برملا میکند گریزان است ولی این چیزی را تغییر نمیدهد... نمیدانم شما هم متوجه شده اید یانه! آدم ها به هم دل میبندند و وابسته میشوند فقط برای یک چیز، آدمها فقط برای تقسیم دردها و رنجهاشان است که به هم میپیوندند. خوب که نگاه کنی آن فیلسوف پیر و منزوی* را محق میبینی که زندگی آدمی را پاندولی بین رنج، و ملال حاصل از رهایی از آن میدید. آدمی همیشه در حال رنج کشیدن است، و تنها عطیه ای که او را قوت عبور از هر مرحله می دهد، امید است. امید گذار از این رنج ها و رسیدن به آرامش، رسیدن به آسودگی و خوشی. لمحه های زودگذری از زمان که اگر اندکی بیشتر به طول انجامد، خیلی زود جای خود را به ملال میدهد؛ ملالی که نقطه عظیمتی میشود برای یک مرحله جدید از رنج. و این دور به ظاهر ناتمام را که زندگی مینامیم ظاهرا فقط مرگ است که پایان میدهد. 

ارزش. شاید تمام ارزش ها برای توجیه و تسکین همین رنج ها و دردها ساخته شده باشد. آری اگر جهانی را بسازیم که برای ما و به مرکزیت ماست؛ دنیای دیگری که درآن خبری از درد و رنج نیست و خدایی را که عاشق ماست و حکیمانه ما را به صبر فرامیخواند؛ شاید تحمل این همه مرارت را آسان تر کند اما چیزی که من درک میکنم و آن را بی هیچ واسطه ای حس میکنم فعلا همین رنج هایی است که در همه جا پراکنده اند...

*منظور شوپنهاور است.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۴ ، ۰۱:۵۵