دیالکتیک یک نافیلسوف

باید تکلیف خود را با بعضی چیزها روشن کرد

دیالکتیک یک نافیلسوف

باید تکلیف خود را با بعضی چیزها روشن کرد

اینجا مجموعه ای از اندیشه های یک نافیلسوف معمولی را خواهید خواند. از نظر دادن دریغ نکنید...
نکته: مطالب این وبلاگ حتما با ذکر منبع یا نام نویسنده هستند؛ پس مالکیت مطالبی که بدون ذکر منبع آمده مربوط به همین وبلاگ میباشد:)
اینستاگرام: daily_dialectic

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انتقاد» ثبت شده است

مولفه مهم اخلاق سقراطی یکی گرفتن معرفت و فضیلت است. بر این اساس کسی که به خوبی چیزی معرفت دارد محال است در جهت رسیدن به آن قدم برندارد و کسی که به بدی چیزی معرفت دارد محال است واجد آن شود. البته این، نقد بسیاری از منتقدین از جمله ارسطو را در بر داشته که واقعیت انسان آنگونه که هست را در نظر نگرفته. انسان در لحظه زندگی میکند و در لحظه تصمیم میگیرد لذا ممکن است به بدی مثلا شراب معتقد باشد ولی به دلیل شرایطی که در آن است تصمیم بگیرد شراب بخورد و اینکه انسان ها همیشه بر اساس معتقدات خود زندگی نمیکنند و همین است که پشیمانی را معنی میدهد.

پاسخ سقراط با تاکید بر مفهوم معرفت در قضیه ارائه میشود. سقراط میگوید معرفتی در این قضیه مورد نظر است که معرفت حقیقی و نهادینه شده در وجود فرد است لذا تخلف ناپذیر است و با اعتقادی که صرفا در زبان می آید متفاوت است.

پیامد دیگر این مولفه، قابل آموزش بودن اخلاق است. یعنی همانطور که معرفت قابل آموزش است، اخلاق را هم میشود آموزش داد؛ کما اینکه سقراط این کار را انجام میداد.

دیگر مولفه اخلاق سقراطی اصالت و مرجع بودن قانون طبیعی است، به این معنا که آنچه خلاف قوانین طبیعت است را غیر اخلاقی و آنچه در طبیعت جریان دارد را اخلاقی میگیرد.این در واقع یک مرجع تشخیص و داوری در اخلاق سقراطی است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۴ ، ۱۶:۲۷

جمله شاهان بنده ی بنده خودند

جمله خلقان مرده ی مرده خودند

این داستان کشش و کوششی است که یکی از قوانین و اسرار این دنیاست.اما گاهی،همین موضوع مشکل بزرگی میشود در صاحبین افکار؛ زمانیکه آنها خودآگاه و حتی ناخودآگاه بدنبال جلب نظر عوام، جلب رضایت آن ها را وجهه نظر خود قرار میدهند. این مستقیما اصالت محتوا اعم از فکر یا هنر یا علم یا هر چیزی که ارائه میشود را نشانه می رود. اتفاقی که در واقعیت می افتد اینست که صاحبین فکری که قرار بود پیش گام مردم و منتقد افکار و آداب و رسوم و رفتار آن ها باشند الان درست بر عکس دنباله رو توده مردم شده و مثل دلقک های سیرک، باعث سرگرمی آن ها. البته اگر خوش شانس باشند در کوتاه مدت حسابی هم سرشان شلوغ میشود و اقبال تمامی پیدا میکنند ولی همین که دیگر سرگرم کننده نبودند رها میشوند، نه باقی میمانند و نه اثری باقی میگذارند.

کتاب "جهان همچون اراده و تصور" را که بزرگترین اثر شوپنهاور است تا سی سال نه کسی خواند و نه توجهی را جلب کرد اما ناگهان جهان فهمید که اندیشه ای را در آن کشف و فهم میکند که بسیار ناب است و باید هر چه زودتر همه آن را بشناسند. یا کتاب های نیچه را که تا چندین و چند سال بیش از چند هزار نفر نخوانده بودند ناگهان میلیون ها میلیون نسخه از آن ها در پیش چشمان متحیر اهل فکر -در همه سطوح آن- دست به دست شد. نیچه ای که در عرصه تفکر چنان می تاخت که تصورش را هم نمیتوان کرد و در این راه نه به تابوها نه اعتقادات و نه به مقدسات هیچ گروهی از مردم هیچ وقعی نمیگذاشت و چنان آزاده نقد میکرد که هیچ قید و بندی را نمیتوانستی برایش قائل شوی؛ یا شوپنهاوری را که تمام عمر را در تنهایی سر کرد و جهان در فکر و نظرش با جهانی که برداشت عوام و خواص زمانه اش بود زمین تا آسمان متفاوت بود؛ اما نه آن تنهایی و نه آن تفاوت ها هیچ کدام او را از نظر و معتقداتش منصرف نکرد؛ و الان من و تو باید با چنان اشتیاق و تحیری به آثارش توجه کنیم که حتی درک اینکه روزگاری چنان مهجور بوده اند در ذهنمان نگنجد.متفکرین نباید اصالت نظر خود را فدای جلب توجه "بسیار بسیارتر از بسیاران" (تعبیری که نیچه برای عوام استفاده میکرد) کنند...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۹۴ ، ۱۹:۱۳