دیالکتیک یک نافیلسوف

باید تکلیف خود را با بعضی چیزها روشن کرد

دیالکتیک یک نافیلسوف

باید تکلیف خود را با بعضی چیزها روشن کرد

اینجا مجموعه ای از اندیشه های یک نافیلسوف معمولی را خواهید خواند. از نظر دادن دریغ نکنید...
نکته: مطالب این وبلاگ حتما با ذکر منبع یا نام نویسنده هستند؛ پس مالکیت مطالبی که بدون ذکر منبع آمده مربوط به همین وبلاگ میباشد:)
اینستاگرام: daily_dialectic

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

۱۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اخلاق» ثبت شده است

هفت نکته واجب تر از نان شب:

برای عقلانی زیستن هفت رذیلت را از خود دور کنید:

1- خودشیفتگی: اگر از دیگران دلیل میخواهید، خوبی انتظار دارید و بدی ها را نمیخواهید؛ حساب خود را جدا نکنید.

2-پیشداوری: پیشداوری یعنی داوری قبل از مواجهه با موضوع. کسی که پیشداوری مثبت یا منفی دارد دلایل و توجیهات را نمیشنود و دچار بدفهمی است.

3-تعصب: تعصب یعنی مقدس دانستن وفاداری. وفاداری به عهد خوب است ولی قابل نقد و بازنگری نیز هست. اینطور نیست که اگر چیزی که با آن بیعتی کرده ایم عوض شد ما لزوما فیکس باقی بمانیم!

4-جزم و جمود: این یعنی اعتقاد به این که فقط دیدگاه و منظر ما وجود و اصالت دارد و بقیه دیدگاه ها یا وجود ندارند یا بی ارزشند.

5-تعبد: تعبد یعنی اینکه کسی را پشتوانه حرفش بدانیم. یعنی بگوییم چون فلانی میگوید "الف ب است" پس حتما درست است.

6-خرافه پرستی: این یعنی قبول کردن چیزی که هیچ رجحانی در مقابل نقیضش نداریم. یعنی "الف ب است" را همان قدر قابل رد و اثبات ببینیم که "الف ب نیست" را؛ ولی یکی را بی دلیل بپذیریم.

7-آمیزه حق و باطل: این یعنی بپذیریم همه افراد در این دنیا آمیزه ای از حق و باطل اند. نه کسی یکسره حق است و نه کسی یکسره باطل.

-نقل به مضمون سخنرانی ملکیان درباره زیست عقلانی-

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۹۴ ، ۱۳:۵۵

دقت کنید:

اطرافیان شما پیش فرض، زمانی شما رو دوست دارن که به دردشون بخورید. وقتی گره ای باز میکنی، فداکاری و گذشتی میکنی، کاری رو با تمام وجودت انجام میدی،  خدای نکرده پارتی بازی میکنی، حتی کسی رو مهمون میکنی و خلاصه وقتی که براشون مفید واقع میشی دوستت دارن.

این به نظرم از تمایل ذاتی انسان ها به بقا و حیات میاد. کسانی که به این حیات -یا حیات با کیفیت تر- کمکی میکنند برای ما مثبت اند و کسانی که مانع اون هستند منفی. کسانی هم که اثری ندارند مهم نیستند.

اما اخلاق، درست از همین دریچه ها وارد میشه. وقتی خنثی ها مهم شدند وارد سطوح اولیه اخلاق شدیم؛ و وقتی دشمنان یا مخالفان و کلا کسانی که هر جور زاویه ای با ما دارن برای ما مهم و مثبت شدند وارد سطوح بالاتر اخلاق شدیم.

البته انسانی موفق به اخلاقی زندگی کردن میشه که این پیشرفت های اخلاقیش همراه پیشرفت معرفتیش هم باشه. تمارض و نمایش-بخصوص تمارض خود برای خود-، قطعا دائمی نیست و تو اولین شرایط سخت و دشوار پیش آمده لو میره. اما رشد معرفت به معنی درک لذت و شیرینی این مراحل، اخلاق رو نهادینه میکنه.

میزان پایبندی خودتون به اخلاق رو تو شرایط سخت بفهمید. اخلاق ما معدل اخلاق ماست نه رفتار خاصی که در شرایطی بروز میدیم؛ چه بد چه خوب...


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۴ ، ۱۳:۴۲

در اخلاق یک خوب و بد فی نفسه (خارج از ما - ذاتی) وجود دارد و یک درک ما از خوب و بد (تفسیر ما).

قطعا وقتی من معیارهایی اخلاقی را انتخاب میکنم آن ها را بیشتر مطابق با واقع دیده ام. اما به دو دلیل نمیتوانم ادعا کنم آن ها قطعا مطابق با واقع (خوب و بد ذاتی) هستند:

1- تفسیر انسان از خوب و بد و معرفت او از آن ها کاملا مبتنی بر مابعدالطبیعه ای است که فرد قایل است.

2- انسان در تفسیرهای خود دلایل زیادی برای خطا دارد. از جمله تعصبات، احساسات، پیشفرض ها، خطاهای منطقی، تاثرات محیطی و بسیاری دیگر.

 نتیجه مهم: من نباید از دیگران انتظار داشته باشم که:

 1-خودشان را بر اساس معیارهای من تطبیق کنند.

 2- نباید انتظار داشته باشم دیگران حتما قایل به معیارهای من باشند و اطرافیان را بر آن مبنا قضاوت کنند.

 و ادعا کنم در غیر این دوصورت حتما آنها بد فی نفسه هستند.

اما خود من البته حق دارم بر اساس مبنای خودم قضاوت کنم، تغییر رفتار بدهم و تصمیم گیری کنم. ضمن اینکه بهتر است این قضاوت ها همراه با حسن ظن عقلانی هم باشد. در واقع تا جایی که زندگی را برای من ممکن کنند از این اعتقادات استفاده میکنم و بد هم نیست...

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۹۴ ، ۱۱:۰۲

اکثر آدم ها فکر میکنند معنی بهتر بودن و بدتر بودن را میدانند! از آن بدتر اینکه فکر میکنند این را خیلی خوب هم میدانند!

تمام بدبختی ها از همین توهم ها ناشی میشود...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۴ ، ۰۰:۴۵

صداقت ممکنه همیشه شما رو به هدفتون نرسونه. اما چیزیه که همیشه میتونید ازش دفاع کنید...

و به نظر من ما بیشتر برای داشتن یک سری رفتار قابل دفاع به این دنیا اومدیم تا بدست آوردن چیزی...

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۹۴ ، ۰۰:۴۹

یکی از مزایای وجود خدا برای انسان ها ممکن شدن اخلاقه. اخلاق یعنی انسان از روی اختیار کار خوبی را بر کار بدی ترجیح بده. از مفهوم خوب و بد و مزایایی که وجود خدا میتونه برای تشخیصشون داشته باشه  که بگذریم بحث چرایی این انتخاب به میون میاد. چرا انسان باید یک کار خوب رو به جای یک کار بد ترجیح بده؟ بالاخره باید یک انگیزه ای برای این انتخاب باشه یا نه؟ ترجیح بلامرجح که نمیشه.

وجود خدا به عنوان خیر اعلی و تمایل ذاتی و ناچار اراده انسان برای رسیدن به خیر نامحدود، به خوبی این ترجیح رو توجیه میکنه. در حقیقت اگر خیر اعلایی وجود داشته باشه، خیر و خوبی به نوعی وجود خارجی و اصالت واقعی پیدا میکنه و اخلاق از نسبی شدن نجات پیدا میکنه.

 هر دلیل دیگه ای مثل مقبولیت در جامعه یا بهتر شدن حال درونی فرد یا بیان های مکانیکی مثل ترشح هرمون هایی که باعث آرامش میشه یا از این دست، تقلیل دادن اخلاق به یک امر فردی و از سر خودخواهی خواهد بود، ضمن اینکه انجام خوبی برای خوبی هم بازگشت به همون ترجیح بلامرجح و محال خواهد بود.

برگرفته از: شهود حقایق ازلی در خداوند-فلسفه مالبرانش

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۹۴ ، ۰۲:۱۸

شما رو با دو تا فیلسوفی که اخیرا آشنا شدم آشنا میکنم:

اپیکور-هابز

ریشه بدبختی آدمی یا در ترس است یا در آرزوهای نامحدود و عبث. انسان خردمند نیازهای خود را افزون نمیکند زیرا با این کار سرچشمه درد و رنج را افزون کرده.(اپیکور)

هابز هم که به کل هر گونه موضوع الهیاتی و روحانی رو از موضوع فلسفه بیرون کشید و خیال خودش رو راحت کرد.

لفظی چون جوهر ناجسمانی همانقدر معنی افاده میکند ک جسم ناجسمانی یا چهارگوشه مدور. اما کسانی هستند که براستی میپندارند این گونه الفاظ را میفهمند ولی کارشان تنها اینست که کلمات را پیش خود تکرار میکنند بی آنکه مدلولشان را بواقع درک کنند. این کلمات در واقع هیچ مدلولی در ذهن ندارند.(هابز)

اپیکور معتقد بود حواس پنجگانه مهمترین و معتمدترین منابع ادراکی انسان اند. هابز هم فلسفه را کشف علل از مشاهده پدیدارها و معلول ها میدانست. شروع تمام فلسفه را از داده های قابل فهم حواس میدانست. برای همین هم خدا و وحی و این دست را از موضوع فلسفه خارج میدونست...

هر دوشون رو دوست دارم و رفاقت با هردوشون رو توصیه میکنم:)

البته دوستانی که زودتر و بیشتر آشنا شدن که هیچ:)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۴ ، ۲۲:۱۹

زمانی که اسکندر کبیر شروع به کشور گشایی کرد (اوایل قرن چهارم ق.م) به جای نگاه "مدینه" -که نگاه سقراط و افلاطون و ارسطو بود و حتی سعادت فرد رو تابع سعادت مدینه میدونست- نگاه امپراطوری حاکم شد.

این شکستن مرزها و بوجود اومدن شهرهای چند فرهنگی باعث رشد دو مولفه در مردم شد: یکی جهان وطنی و یکی هم فردگرایی.

فرد گرایی و حضور اقوام و فرهنگهای مختلف کنار هم نیاز به اخلاق رو افزایش داد و طبعا فلاسفه هم بیشتر توجه به جنبه های عملی فلسفه کردن تا جنبه های نظری و مابعدالطبیه فلسفه. به نظر سنکا از اساس فلسفه باید مبین مسیری برای زندگی انسان ها به سوی سعادت باشه وگرنه فلسفه نیست. 

برای همین هم بعد از کشورگشایی ها توجه به مابعدالبیعه کم شد و هم رواقی ها و هم اپیکوری ها از مابعدالطبیعه قدما استفاده کردن. اونها حتی در مبانی نظری اخلاق هم از قدما تبعیت کردن و فقط تغییراتی ایجاد کردن.

البته شاید الان هم که مرزها به نوعی دیگه شکسته شده و دوران همزیستی فرهنگ ها و ملل هست این اخلاقیات تا حدی دوباره کارایی بیشتری پیدا کنه...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۹۴ ، ۱۴:۲۶

دریافت فایل
عنوان: خلاصه کتاب درس گفتارهایی در فلسفه اخلاق 9
حجم: 329 کیلوبایت

توضیحات: در این قسمت از کتاب، نتیجه گرایی (پیامدگرایی) اخلاقی مورد بررسی واقع شده. خودمحوری روان شناسانه و خود محوری هنجاری بصورت مجمل تر و فایده گرایی بصورت کامل تر بررسی شده. در فایده گرایی با توجه به نتایجی که محتمل می باشد، عملی اخلاقی تر است که متضمن بیشترین مقدار لذت و کمترین مقدار رنج و الم باشد. لذت های دانی و عالی نیز در همین بخش توضیح داده شده....


بقیه قسمت ها را در اینجا ببینیند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۴ ، ۰۰:۰۳
دریافت فایل
عنوان: خلاصه کتاب درس گفتارهایی در فلسفه اخلاق 7
حجم: 316 کیلوبایت
توضیحات: در این بخش با رابطه دین و اخلاق آشنا می شویم. آیا دین مبتنی بر اخلاق است یا بر عکس اخلاق مبتنی بر دین است؟ آیا می توان دیندار نبود اما اخلاقی زندگی نمود؟ آیا می توان دیندار بود و اخلاقی زندگی نکرد؟ جایگاه دستورات الهی در ادیان ابراهیمی در تشخیص درستی و نادرستی اعمال چیست؟ حسن قبح، ذاتی است یا نه؟

بقیه قسمت ها را در اینجا ببینیند
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۴ ، ۱۵:۴۴

دریافت فایل
عنوان: بخش اول خلاصه کتاب درس گفتارهایی در فلسفه اخلاق (سروش دباغ)
حجم: 381 کیلوبایت
توضیحات: خلاصه بخش اول کتاب "درس گفتارهایی در فلسفه اخلاق".
کلیات فرااخلاق و بررسی اخلاق وجود شناختی، معرفت شناختی و دلالت شناختی. همچنین با آرای علامه طباطبایی ره در این باب آشنا خواهید شد.

در فرااخلاق از منظری بحث بر سر اینست که آیا خوبی و بدی یا درستی و نادرستی در عالم خارج چگونه وجود دارند؟ آیا مثل درک ما از رنگ ها هستند یا مثل درک ما از دیگر ویژگی های طبیعی مثل لذت یا مانند بسیاری از مفاهیم بصورت شهودی درک می شوند؟

از منظری دیگر بحث اینست که آیا گزاره های اخلاقی قابل ارزش گزاری درست و غلط هستند یا مانند گزاره های عاطفی فقط حسی را بیان میکنند که درستی و غلطی ندارد.

بحث از دلالت شناسی و اینکه معنای گزاره های اخلاقی بر چه چیزهایی دلالت میکند بحث دیگر فلسفه اخلاق است.

کلا این ها بحث هاییست که هر کسی باید آن ها لااقل برای خود حل کند و تکلیف خود را با آن ها روشن نماید.



بقیه قسمت ها را در اینجا ببینیند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۴ ، ۲۳:۵۹

یک پیشنهاد ساده و نوستالژیک:

فیلم "درباره الی" رو یک بار دیگه تماشا کنید.

وقتی امروز و پس از مدت ها دوباره تماشا کردم؛ دیدم که چقدر این فیلم، خوب به پیچیدگی های داوری های اخلاقی پرداخته.

اونجایی که شما دختر جوانی رو میبینید که به اصرار دوستش و فقط برای یک روز اومده تا کسی که فقط چند روز آینده رو ایران هست ببینه. از طرفی هم تصمیم قطعی برای به هم زدن نامزدیش داره.

یا اونجایی که مجبور میشن راجع به الی (که جونش رو برای نجات یکی از اون ها از دست داده) دروغ بگن.

یا اونجایی که نامزدش نهایتا با اطلاعات غلط از الی، یک قضاوت غلط رو تا آخر عمرش به دوش میکشه.

همه و همه نشان از پیچیدگی و دشواری داوری های اخلاقیه...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۴ ، ۱۵:۰۶

تا به حال جواب منفی شنیده اید؟ 

"نه" گفتن و مهارتی که برای این کار لازم است را اکثرا شنیده و شاید تمرین هم کرده باشیم. اما از آن مهمتر، مهارت نه شنیدن و پذیرفتن جواب منفی است. یکی از پیشرفته ترین فضایل اخلاقی هم همین مهارت و ظرفیت "نه" شنیدن است. 

گاهی فرد مقابل در شرایطی است که به هر دلیلی اعم از اخلاقی یا قانونی یا هر دلیل دیگری که حتی ممکن است نتواند توضیح دهد؛ مجبور است به شما نه بگوید. 

ناراحتی در این مواقع یا عصبانیت یا بدتر از این ها، کینه و دشمنی و یا تا حتی تهدید فرد مقابل نشان از درک و معرفت پایین فرد دارد.

سربسته بایدگفت که یکی از ریشه های اصلی "پارتی" -یا به عبارت جدید، "معرف"- هم در همین ضعف فرهنگ "نه" شنیدن است. و جالب اینجاست که همه هم میدانیم و همه هم قبول داریم که به همه و در همه جا نمیتوان نه گفت و این به خاطر ترس از کینه ای است که ممکن است فرد مقابل بگیرد و در سر بزنگاه برای ما جبران نماید. 

البته نیازی به توضیح نیست که این ترس و هراس، نوعی شرک است. چیزی که خداوند صریحا تنها گناه نابخشودنی نامیده است...(48و116 نساء)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۹۴ ، ۱۴:۵۷

مولفه مهم اخلاق سقراطی یکی گرفتن معرفت و فضیلت است. بر این اساس کسی که به خوبی چیزی معرفت دارد محال است در جهت رسیدن به آن قدم برندارد و کسی که به بدی چیزی معرفت دارد محال است واجد آن شود. البته این، نقد بسیاری از منتقدین از جمله ارسطو را در بر داشته که واقعیت انسان آنگونه که هست را در نظر نگرفته. انسان در لحظه زندگی میکند و در لحظه تصمیم میگیرد لذا ممکن است به بدی مثلا شراب معتقد باشد ولی به دلیل شرایطی که در آن است تصمیم بگیرد شراب بخورد و اینکه انسان ها همیشه بر اساس معتقدات خود زندگی نمیکنند و همین است که پشیمانی را معنی میدهد.

پاسخ سقراط با تاکید بر مفهوم معرفت در قضیه ارائه میشود. سقراط میگوید معرفتی در این قضیه مورد نظر است که معرفت حقیقی و نهادینه شده در وجود فرد است لذا تخلف ناپذیر است و با اعتقادی که صرفا در زبان می آید متفاوت است.

پیامد دیگر این مولفه، قابل آموزش بودن اخلاق است. یعنی همانطور که معرفت قابل آموزش است، اخلاق را هم میشود آموزش داد؛ کما اینکه سقراط این کار را انجام میداد.

دیگر مولفه اخلاق سقراطی اصالت و مرجع بودن قانون طبیعی است، به این معنا که آنچه خلاف قوانین طبیعت است را غیر اخلاقی و آنچه در طبیعت جریان دارد را اخلاقی میگیرد.این در واقع یک مرجع تشخیص و داوری در اخلاق سقراطی است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۴ ، ۱۶:۲۷

دریا که آرام است و یک قایق سواری آرام و بی خطر را تجربه میکنی، حس خوبی دارد، یک حس همراه با آرامش و خوشی. شاید حتی گاهی به مواج شدن دریا هم فکر کنی و با خودت هم بگویی مشکلی نیست. اما آن وقت که اقیانوس درست شبیه تپه ماهورهای شنزارها، بالا و پایین میرود و گاهی که کشتی در قعر، و در بین چند دیوار سیاه رنگ وحشی و خشمگین آب قرار میگیرد ک از هر سو به دیوار قایق هجوم می آورند؛ آنوقت است که فرق قایق رانان مدعی و مردان حقیقی دریا معلوم میشود.

این را گفتم که الان ذهنم درست شبیه همان دریای وحشی، متلاطم شده و من هم درست شبیه قایق رانان مدعی اما وحشت زده در بین هجوم این افکار و اندیشه های تازه رسیده، ترس از غرق شدن دارم. 

خیلی سخت است وقتی کسی که برایش خیلی احترام قائلی به تو بگوید فرزندم! چطور فکر میکنی اگر نه غایتی، نه وحدتی و نه حقیقتی در این دنیا واقعیت داشته باشد؟

و تو پاسخ بدهی شما چه فکر میکنی وقتی این همه کسی را تهی میکنی؟ چنان تهی که دیگر نه هدفی، نه این دنیای به هم پیوسته ای و نه آن دنیای دیگری که به این دنیایش معنی بدهد برایش می ماند. 

و او پیش گویی میکند که: و حتما الان این اخلاق است که میخواهی وارد زندگیت کنی و همنشینش شوی؟

و من متحیر میمانم و قبل از اینکه خودم را جمع کنم تا بپرسم چطور...؟

میگوید: این یک قانون است فرزندم. هر چه انحصار طلبی امر متعالی در زندگی آدمی کم رنگ تر میشود اخلاق رنگ بیشتری پیدا میکند؛ و از اساس این راستی و راستینگی است که آن سه مؤلفه به ظاهر بدیهی را اینچنین بیرحمانه نقد میکند. راستی برخاسته از اخلاق...

پ.ن: تمام فیلسوفانی را که آشنا شدم، قابل احترام و اثر گذار بودند، اما نیچه آرامش را از انسان میگیرد.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۹۴ ، ۰۳:۱۰

دیالکتیک را روش خودساخته سقراط میدانند. فارغ از اینکه آیا این مطلب صحت دارد یا نه، دیالکتیک نوشتاری روش بسیار سودمندی در استدلال است. در دیالکتیک خودت را مجبور میکنی که جای طرف مقابل فکر کنی، مجبور میشوی با خودت بگویی: اگر من جای منتقد خودم بودم به چه چیزهایی فکر میکردم و چه چیزهایی برای من سوال برانگیز بود. 

و جالب اینجاست که در این فرایند مجبور هستی به جای آدم های مختلف فکر کنی، مجبوری پایت را در کفش خیلی ها بکنی و نظریه ات را با ارزش ها و قواعد فکری آنها داوری کنی؛ این مدارای آدم ها را خیلی خیلی زیاد میکند.

حالا اگر دیالکتیک گفتاری را در مباحثه و گفتگو انتخاب کنی این میشود نور علی نور! مستقیم با منتقدین هم داستان شدن و هم کلام شدن، کم و کاستی های آدم و نظریاتش را بر آفتاب می افکند. این است که میگویند در تنهایی فکر کردن، آدمی را جسور و شیر صفت میکند اما نشر آن ها ضعف آن ها را برملا می کند و جسارت و شیرصفتی را با تواضع و بینش عمیق تر جایگزین میکند.

دیالکتیک خیلی به اخلاق نزدیک تر است، شاید برای همین باشد که سقراط این همه اخلاقی زندگی کرد و این همه اخلاقی مرد...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۴ ، ۱۵:۳۳