دیالکتیک یک نافیلسوف

باید تکلیف خود را با بعضی چیزها روشن کرد

دیالکتیک یک نافیلسوف

باید تکلیف خود را با بعضی چیزها روشن کرد

اینجا مجموعه ای از اندیشه های یک نافیلسوف معمولی را خواهید خواند. از نظر دادن دریغ نکنید...
نکته: مطالب این وبلاگ حتما با ذکر منبع یا نام نویسنده هستند؛ پس مالکیت مطالبی که بدون ذکر منبع آمده مربوط به همین وبلاگ میباشد:)
اینستاگرام: daily_dialectic

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

۲۵ مطلب در فروردين ۱۳۹۵ ثبت شده است

فردا روز بزرگداشت سعدی است. گلستان را که باز میکنی اگر همان صفحه نباشد، حتما یک صفحه اینطرف یا آنطرف تر عبارتی را که ضرب_المثل شده باشد پیدا میکنی. "استاد سخن" حقیقتا برازنده این اعجوبه است.
اما همانطور که حتما میدانید زیاد رابطه خوبی با زنان نداشت...😊
----------------------------------
چو بینی که زن پای بر جای نیست
ثبات از خردمندی و رای نیست

گریز از کفش در دهان نهنگ
که مردن به از زندگانی به ننگ

زن خوب خوش طبع رنج است و بار
رها کن زن زشت ناسازگار

چه نغز آمد این یک سخن زان دوتن
که بودند سرگشته از دست زن

یکی گفت کس را زن بد مباد
دگر گفت زن در جهان خود مباد

زن نو کن ای دوست هر نوبهار
که تقویم پاری نیاید بکار

کسی را که بینی گرفتار زن
مکن سعدیا طعنه بر وی مزن

تو هم جور بینی و بارش کشی
اگر یک سحر در کنارش کشی
پ.ن: بخشی از شعر "گفتار اندر پرورش زنان"
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۹۵ ، ۱۹:۴۸

ایمان و مسائل اطراف آن را بسیاری از فلاسفه تحت عنوان الهیات از فلسفه جدا میکنند.

دلایل فلاسفه مختلف، البته متفاوت است. برخی مثل قدیس توماس و پاسکال معتقدند انسان طبیعتا توان این را ندارد که با اتکا به عقل تنها، تمام حقیقت را درک کند و حمایت و هدایت خداوند لازم است.

برخی هم مثل تجربی مذهبانی مانند هابز معتقدند چیزی را که ما تجربه نکرده ایم نمیتواند معنا داشته باشد. جوهر روحانی یا موجود لایتناهی و لایزال را ما ساخته ایم تا موجوداتی را تقدس بخشیم که درکی از آن ها نداریم و فقط احتمال میدهیم که وجود دارند.

هر چه که باشد ایمان وجود دارد و اصلا آسان نیست اثبات اینکه همه انسان هایی که از طرق مختلف در سرتاسر تاریخ در پی یک موجود متعالی و مقدس، تجارب دینی مشترکی داشته اند یکسره اشتباه کرده اند و در گمراهی و حماقت  محض بسر برده اند و میبرند. همچنین شاید ایراد شبهه راجع به هر گونه ماهیت متصوری برای آنچه خدا مینامند ساده باشد ولی برای رد وجود آن موجود متعالی محض اصلا راه ساده ای پیش رو نیست...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ فروردين ۹۵ ، ۲۲:۱۷

ببینید غریزه بسیار قدرتمند و مشهودی در نوع انسان هست که باعث حفظ ذات و دوری از رنج و کسب حداکثر قدرت و لذت می شود. از این باب میگویم غریزه است که این را در تمام کودکان و در تمام سنین مختلف مشاهده میکنیم. یعنی می بینیم که آن ها نیازهای خود را از طریق گریه کردن اعلام میکنند، وقتی میترسند بدنشان منقبض می شود و در سنین بالاتر به پدر مادر پناه میبرند و وقتی کاری را به آن ها میسپاری تا لذتی را در آن برایشان تعریف نکنی انجام نمیدهند.

به نظر میرسد -طبق مشاهدات- این قانون را میتوان به دیگر موجودات زمینی هم نسبت داد و آن را به کل طبیعت هم تسری داد. در کل طبیعت هم میبینیم که موجودات دنبال حفظ ذات خود و حداکثر امنیت و آرامش، و حداقل صرف انرژی هستند. البته هم اگر غیر از این بود انواع مختلف هرگز نمیتوانستند به بقا ادامه دهند.

لذا به نظر میرسد قانون طبیعت این است. اما انسان ها در ارتباطات خود با هم دچار پیچیدگی های حاصل از روابط اجتماعی می شوند. جالب است که این پیچیدگی ها در سطوح پایین تر در حیوانات دیگری که گروهی زندگی میکنند هم دیده می شود. این ها باعث میشود قواعدی وضع شود. این قواعد علی الظاهر از طریق حفظ آرامش و صلح و امنیت کمک میکنند تا حداکثر حفظ ذات و لذت برای افراد بیشتری فراهم گردد. 

بسیاری از فلاسفه ریشه تمامی گرایشات و رفتار انسان ها را در همین غریزه لذت جویی میبینند.

گرچه این میتواند تا حد زیادی از قدر و ارزش انسان ها بکاهد ولی همه ما با عباراتی مانند لذت خوردن و آشامیدن، لذت عبادت، لذت ازدواج، لذت مادر/پدر شدن، لذت روابط جنسی، لذت سفر و ... آشنا هستیم.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۹۵ ، ۱۱:۴۶

- میدانید چرا در اکثر مواقع بحث و جدل بر سر مسائل بنیادین بی فایده و بی سرانجام میماند؟

- جهان بینی فرد مقوم مهمترین اعتقادات اوست. در عمل به نظرم فقط عقل نمیتواند ملاک شود. هر فردی قائل به یک الگوی جهان شناسی است و هر فردی جهان را به گونه خاصی میبیند. یعنی در یک بحث فلسفی باید قبل از اینکه جواب سلام فرد را بدهید اول ببینید که او در مسائل معرفت شناختی و وجود شناختی هر کدام چه معتقداتی دارد و قائل به چه فلسفه ای است. 

برای مثالی ساده: دکارت بر اساس نوع نگاهش به دنیا قائل به اختیار برای انسان بود در حالی که اسپینوزا بر اساس نگاه وجود شناختیش اصلا "نمیتوانست" حتی قائل به اختیار خدا هم باشد چه رسد اختیار انسان! همین مثال ساده نشان میدهد که چقدر فلسفه یک انسان میتواند در معتقدات و اخلاقش اثرگذار باشد. حالا شما افرادی را در نظر بگیرید که بی توجه به این مسائل شروع به بحث کنند! این ها اصلا زبان هم را نمیفهمند و اصلا ممکن است اصطلاحاتی که استفاده میکنند برای هر کدامشان معانی کاملا متفاوتی داشته باشد و طبعا بحثشان هم ابتر می ماند...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۵ ، ۱۴:۵۶

گاهی وقت ها -پیش آمده برای شما هم شاید- واقعا مثل این است که دست و پای آدم را بسته اند...

یعنی میبینی که شرایط دارد بد میشود و میبینی پای شری به زندگی خودت و عزیزانت باز شده و همینطور دارد پیشتر می آید ولی هیچ کاری هم از دستت بر نمی آید. با چشمان نگرانت روزهای سخت پیش رو را میبینی ولی نگرانی تنها کاری است که میتوانی بکنی. هر چه این در و آن در هم میزنی بی فایده است.

این روز ها و این اوقات نماینده اوج ضعف و تنهایی نوع آدم است. بعضی ها میگویند خدا را شکر که در این مواقع سخت، خدا هست و بعضی دیگر میگویند خدا ساخته همین اوقات سخت است و تاریخ بخوبی نشان میدهد که هر وقت اوضاع سیاسی و اقتصادی مردم سخت تر شده مردم بیشتر به معتقدات عرفانی و آن جهانی روی آورده اند.

تاریخ یهودیت را که میخوانم از حجم وامی که #مسیحیت از آن گرفته حیرت میکنم و همچنین اسلام را که چقدر از فلسفه و تاریخ و اخلاق این هر دو وام گرفته. بعضی ها البته جور دیگری تفسیر میکنند و میگویند این ها ریشه مشترک ادیان و نشان حقانیت آن هاست...

حقیقت چیست؟ الله اعلم:/

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۵ ، ۱۲:۵۷

ببین دایی جون! اینایی که تو خیابون تا صدای اذون میاد یه دفه الله اکبر الله اکبر میکنن و آستینا رو میدن بالا و از این و اون آدرس مسجد رو میگیرن... اینا کارشون خیلی حرف داره...خیلی...

پ.ن: این تجربه ای بود که داییم بعد کلی اصرار از تو زندگیش برام انتخاب کرده و گفته :/


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۹۵ ، ۱۳:۲۲

یکی از علایم ورود به وادی انسانیت و اخلاق این است که وقتی گرسنه اید و چیزی برای خوردن بدستتان میرسد، درست قبل از شروع به خوردن، کمی به اطراف و اطرافیان نگاه کنید و به آن ها فکر کنید...

رفتار انسان ها در قبال غذا را اصلا نمیشود دست کم گرفت. این بخصوص زمانی که امنیت و اطمینانی راجع به وعده بعدی در کار نباشد انسان های ضعیف را  به خوبی از انسان های قوی جدا میکند...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۹۵ ، ۱۲:۱۴

🎼 Borderline

🎤 Chris _de_Burgh

...

And in the early morning rain, i see her there

و زیر باران سپیده دم، او را می بینم

And I know I'll have to say goodbye again; 

و می دانم که دوباره باید با او وداع کنم

And it's breaking my heart, I know what I must do, 

و این واقعیت قلب مرا می شکند، می دانم چکار باید بکنم

I hear my country call me, but I want to be with you, 

می دانم که کشورم مرا فراخوانده ولی من می خواهم با تو باشم

I'm taking my side, one of us will lose, 

من طرف خودم را می گیرم، یکی از ما باید بازنده باشد

Don't let go, I want to know, 

مرا رها نکن، می خواهم بدانم

That you will wait for me until the day, 

که در انتظارم خواهی ماند تا روزی که

There's no borderline, no borderline; 

مرزی نباشد، مرزی نباشد

Walking past the border guards, 

در حالیکه از کنار مرزبانان می گذرم

Reaching for her hand, 

دستانم را دراز می کنم تا دستانش را بگیرم

Showing no emotion, 

همانطور که احساسم را بروز نمی دهم

I want to break into a run, 

می خواهم فرار کنم

But these are only boys, and I will never know,

ولی اینها تنها پسرانی کم سن و سال هستند و من هرگز نخواهم فهمید

How men can see the wisdom in a war...  

که مردان چگونه در جنگ عقلانیت یافته اند

And it's breaking my heart,...

و این قلب مرا میشکند...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۹۵ ، ۱۶:۲۸

معماری سنتی در یک کلام میشود "عشق بازی با آب و نور"

و واقعا جای این هست که اگر آنقدری اعتماد به نفس و قوت نداریم که باز هم به آن برگردیم، لااقل بعضی از المان ها و تکه ها را در خانه هامان زنده کنیم.

شیشه های رنگی و پنجره های مشبک یا گلدان های پر از گل و یک حوض کوچک مطمئنا هزینه شان از ساخت یک اپن آشپزخانه -بی اصالت- کمتر خواهد شد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۵ ، ۱۴:۴۱

تواضع در بیان، فضیلت بزرگی است. بعضی ها چنان  قاطع حرف میزنند و چنان مطمئن موضع میگیرند که عمق سطحی بودنشان را نشان میدهد و اینکه قطعا از وانفسای تضارب و تعدد حتمی آرا در موضوع بیخبرند...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۵ ، ۱۷:۰۰

اگر خود را آگنوستیک میدانید انقدر راحت رد و انکار نکنید. حداکثر میتوانید بگویید من نمیدانم. تلاش و جزمیت این همه آدمی که خود را لاادری مینامند برای رد و انکار گزاره های ادیان را نمیفهمم. به نظرم نوعی تناقض این وسط هست. مگر نه که ندانم گرایی یعنی اظهار نادانی -یا عدم امکان دانایی- درباره برخی مفاهیم و مخصوصا مفاهیم ماوراء الطبیعی؟؟

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ فروردين ۹۵ ، ۲۲:۴۸

به نظرم جهانی که ساخته شده برآیند رفتار ماست. معدل عمل همه انسان ها. از اول تا کنون. 

آنچه که آدم ها  روی کاغذ آورده اند حداکثر نماینده چیز خوب در نظر آن هاست -و نه حتی لزوما چیزی که درواقع به آن تمایل دارند-. آدم ها معمولا وقتی مینویسند حواسشان خیلی بیشتر از زمانی که رفتار میکنند جمع است. 

به نظرم میرسد که این ها همه اش در خودخواهی ما ریشه دارد. خودخواهی فردی آدم ها ریشه خیلی از بدبختی های جمعی آن هاست...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۵ ، ۱۸:۵۳
از یک جایی به بعد قوانین عوض میشود. از جایی که خودت را ندیدی و از جایی که "بخشش بی هر جور توجهی به خود" را آغاز کردی به جای اینکه دارایی هایت کم شود، به عکس، بیشتر میشود. یعنی هر چه بیشتر می بخشی، داشته هایت هم بیشتر می شود. و این حقیقتا به جز با تجربه و از سرگذراندن، باور پذیر نیست...
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۹۵ ، ۱۸:۵۵

راسل البته یک فیلسوف تجربی مذهبه و اظهار نظرهایی که داخل کتاب و راجع به فلسفه های مختلف آورده کمی -از این نظر- جانب گیرانه است. ولی کتاب در همه بخشرها و سرفصل ها اطلاعات مختصر و خیلی مفیدی رو در اختیار میگذاره. صحت مطالب هم با توجه به منابع قابل اطمینانه. دکتر سروش و دکتر ملکیان هم جایی دیدم که پیشنهاد کرده بودند. به نظرم این کتاب جمع و جور قطعا ارزش مطالعه داره...

---------------------------------

نویسنده: #برتراند_راسل

مترجم: #نجف_دریابندری

ناشر: پرواز

قیمت: 75 هزار تومان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۹۵ ، ۱۶:۲۵

1. میگویند روشن است که به عنوان مثال  همه انسان ها مفهوم زیبایی را میفهمند. من میگویم این گل خیلی زیباست و دیگری میگوید کم زیباست و دیگری میگوید زشت است و ... . بحث سر تفاهم روی مصداق ها نیست، مهم این است که همه این آدم ها به وجود یک معیاری به نام "زیبایی" اذعان کرده اند و قبول کرده اند که دارند این گل را با آن میسنجند.

2. میگویند اینکه ما نظر راجع به مثلا زیبایی یک گل میدهیم ابدا به این معنا نیست که حتما باید موجودی کلی به نام زیبایی در خارج از ذهن ما باشد. اگر بپرسید پس داریم گل را با چه چیزی مقایسه میکنیم؟ میگویند ما همه انسانیم و به واسطه اینکه از یک نوع هستیم دارای خصایص فیزولوژیک و ژنتیک مشترکی هستیم و همین ها هستند که این درک مشترک روانی و عصبی از اطراف را فراهم میکنند. در واقع مفاهیم کلی مثل زیبایی و انسان و حیوان و ... همگی نام هایی هستند که ما به درک ویژگی های مشترک خارج از خودمان داده ایم. نام اند نه موجود...

پ.ن: اولی ها را ایده_آلیست و دومی ها را نامینالیست میگویند.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۹۵ ، ۲۱:۵۵

آقا یه دفه دیدم مشدی عبدلا دلشو گرفته و داد و بیداد که منا بکش بالا منا بکش بالا...

تعجب کرده بودم. جلدی قرقره رو تابوندم و کشیدمش بالا. 

گفتم چیشد مشدی پس؟

گفت بابام جان دلم درد گرفت... انقریبه جونم بالا بیاد. کارو تعطیل کن تا فعلا بریم...

شک کرده بودم که خدایا یعنی چی شد ته چاه که یهویی این اینجوری کرد!! ولی چون کارم داشتم خوشحال شدم و ول کردم اومدم خونه.

بعد گندش درومد...

ما چی چی میدونستیم این گنج پیدا کرده اون ته. خلاصه آقایی که شما باشی بعد اون شب کارش شد خرید خونه های قدیمی. هر چی خونه خرابه بود میخرید و میفروخت. دیگه هم ما ندیدیم کار کنه. از پاسگاهم چند باری اومدن برای استنطاق ولی چیزی دستگیرشون نشد...

پ.ن: خاطره ای واقعی درباره پدربزرگ من از زبان شاگر قدیمیش در حدود شصت سال پیش. والبته همراه کلی خنده و قه قهه...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۹۵ ، ۱۳:۱۲

مادر ها دوست داشتنی هستند چون ما را همانطور ک هستیم، دوست دارند و بدی هامان دلشان را نمیزند. ما جزوی از وجود آن ها هستیم و آن ها جزئی از هویت ما؛ نه ما از هویتمان جدا شدنی هستیم و نه آن ها از وجودشان...

شاید راز این عشق بی حد و اندازه در همین آمیختگی وجودها و هویت ها باشد...

-بازنشر-

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ فروردين ۹۵ ، ۰۱:۰۸

رابطه غریبی هست بین تعداد افراد و کیفیت اخلاق. طبق تجربه شخصی -و نه لزوما یک ارتباط ضروری- در هر صنف و گروهی که تعداد بالاتر میرود معمولا معدل اخلاق کمتر می شود، و تعداد وقایعی که انگشت را بر دهان میخشکاند هم زیادتر...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۰۹ فروردين ۹۵ ، ۱۱:۵۸

به نظرم میرسد که عشق چیزی نیست که بتوان با هر کسی تجربه کرد. من آدم های زیادی را دیده ام که فقط به دنیا آمده اند و حساب کتاب کرده اند و باز هم حساب کتاب کرده اند و همینطور تا تمام شده اند...

چیزی که اصلا در قاموس عشق نیست. چه در جانب عاشقی چه در جانب معشوقی...

حقیقتا با آدم های دودوتا چارتا نمیشود وارد این قصه ها شد. جلوه پاک ترین احساسات انسان ها جایی است که عشق خود را بروز میدهند و حتما هم میدانید که هم عاشقی شیوه خاصی دارد و هم  معشوقی رسومی دارد که اگر هر کدام رعایت نشود سخت غم افزا و دلسرد کننده است و آثار آن تا مدت ها باعث دل افسردگی است...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۹۵ ، ۱۳:۲۷

حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت

آری به اتفاق جهان میتوان گرفت...

.

ما ایرانی ها خوب حرف میزنیم و خوب هم شعر میگیم. ولی دو صد گفته چون نیم کردار نیست...

تصویر: پرچم ژاپن...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ فروردين ۹۵ ، ۱۵:۰۸

آتش بهترین هم نشین شب هاست. این کار را خیلی خوب هم بلد است. آتش موجود غریبی است. سرشار از عصیان و جاه طلبی و سرشار از مهر و بخشندگی. می خواهد هر چه هست را در بر بگیرد درحالی که چیزی را برای خودش نمیگذارد. همانقدر که میگیرد می بخشد. هم روشن میکند هم گرم.  یگانگی در عین چندگانگی است. یک چیز واحد است ولی هستش در گرو تغییر. بودی است که بودنش وابسته به شدن و تحول است. هر چه هست را میسوزاند و به خود تبدیل میکند ولی خودش هم هست و هم نیست. تا سوختن هست آتش هم هست. اگر لحظه ای آن سوختن و شدن متوقف شود دیگر آتشی هم نخواهد ماند. وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت...

پ.ن: فیلسوف خوب یونانی، هراکلیتس-5 ق.م- ماده المواد عالم را آتش میدانست...

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۵ ، ۰۰:۱۲

اختیار و جبر

انتخاب و تقدیر

دلیل و علت

همه انسان ها به خوبی وجود هر دو سنخ را در زندگی خودشان تجربه و تایید میکنند. اما حداقل من تا به حال تفسیر یا مدلی که به خوبی سهم هر کدام را ادا کرده باشد ندیده ام...یعنی به نظر میرسد چیز قابل پیشبینی در این وسط نباشد...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ فروردين ۹۵ ، ۱۴:۰۶

جناب شجریان زندگی بسیار پر ماجرایی داشته. صدای بسیار گرم و دلنشین ایشون همراه تلاش و کوشش بسیار زیاد برای یادگیری حرفه ای دستگاه ها و گوشه های موسیقی و ساز های مختلف ایرانی نام استاد رو برازنده ایشون کرده.

اما دلبستگی من یکی به ایشون بیشتر به خاطر خاطراتیه که با شنیدن آلبوم هاشون دارم. شنیدن تصنیف های زیبای ایشون وقت غم ناکی  و شادی و در سفر و حضر و لذت هایی که از حاصل تلاش های ایشون بردم یه جور حس علاقه و تحسین رو ایجاد کرده. برای ایشون آرزوی سلامتی و طول عمر دارم...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ فروردين ۹۵ ، ۱۸:۱۹

اگر این همه آدم بیکاری که تفلسف را عمق های غیر واقعی و انتزاعی داده اند این همه انرژی و زمان را برای بهتر شدن جهان و شادی افزایی و غم زدایی از آن گذاشته بودند به نظرم حاصل بیشتری از عمرشان برده بودند؛ جهان هم جای بهتری میشد...

پ.ن: من با تفلسف و تعقل حقیقتا مخالفتی ندارم. من با فلسفه به عنوان کرسی دانشگاه، شغل، بهانه مرید پروری و طرفدارآوری، تنها دغدغه اصلی زندگی یک انسان و زمانی که مسائلش از زندگی آدم های واقعی دور میشود مشکل دارم...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ فروردين ۹۵ ، ۱۳:۱۳

به نظر می رسد تصور شر و خیر در انسان ها ربط مستقیمی به رنج و لذتی که می برند دارد.

بسیاری از شرور مستقیما باعث رنج اند و بسیاری دیگر لذت های آنی  و رنج های پایدار و عمیق بعدی را در پی دارند. برخی دیگر هم هستند که باعث رنجش واحد بزرگتر انسانی یعنی جامعه اند. 

در کل اینطور به نظرم میرسد که ما معیار و محور را ناچارا بر خودمان گذاشته ایم و داریم جهان را تفسیر به رای میکنیم. آنچه شادی پایدارتری بر جا میگذارد را خیر و آنچه غم -رنج آور- می افزاید را شر مینامیم...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ فروردين ۹۵ ، ۱۰:۳۳