دیالکتیک یک نافیلسوف

باید تکلیف خود را با بعضی چیزها روشن کرد

دیالکتیک یک نافیلسوف

باید تکلیف خود را با بعضی چیزها روشن کرد

اینجا مجموعه ای از اندیشه های یک نافیلسوف معمولی را خواهید خواند. از نظر دادن دریغ نکنید...
نکته: مطالب این وبلاگ حتما با ذکر منبع یا نام نویسنده هستند؛ پس مالکیت مطالبی که بدون ذکر منبع آمده مربوط به همین وبلاگ میباشد:)
اینستاگرام: daily_dialectic

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

ما هر چه باشیم با تمام خصوصیات منحصر به فرد و توانایی های فوق العادمان (البته منحصر به فرد، فوق العاده، و این ها همه نسبی اند)؛ بخشی از طبیعت هستیم. ما و همه اطرافمان یکی هستیم. بی آنکه بتوانیم ادعا کنیم که آدمی نوعی است متشخص در کنار طبیعت. ما نه میتوانیم و نه حق داریم که خود را در کنار طبیعت، متشخص بدانیم. ما بدون در نظر گرفتن طبیعت هیچیم. ما موجوداتی کاملا طبیعی هستیم...

این به نظرم پیش نیاز هر نوع اندیشه فلسفی مطابق با واقع است...

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۹۴ ، ۱۲:۴۱

سوال: حیف نیست که تیم فوتسال دختران از حضور در مسابقات جهانی محروم شوند؟

پاسخ کفاشیان: بله. اما منم حیفم!

در کشورهای اصطلاحا ایدئولوژی زده انسان محوری و آثار انسان ها اهمیت خود را از دست میدهد؛ در مقابل، ظاهر انسان ها و نزدیکی این تظاهرات به ایدئولوژی مهم میشود. مداحی و چاپلوسی رونق میگیرد و بدبینی و برخوردهای خشن با تفکرات و فعالیت های متفاوت شدت می یابد. عقلا گوشه نشین میشوند و زمام امور به دست احمق ها و احزاب باد می افتد. مدیریت بیشتر به دست افرادی داده میشود که در مقابل ایدئولوژی، نرم و تابع اند و از نظر ارباب قدرت قابل اعتماد و بی سابقه در اعتراض و حرف های زاویه دار. ترس طرد ایدئولوژی مطلوب توسط عوام مردم در ارباب قدرت قوت می یابد و بی اعتمادی رواج می یابد. برخورد های امنیتی با موضوعات پیش پا افتاده رواج می یابد و انسان ها به خاطر عقاید و بیاناتشان مجازات میشوند. خود سانسوری و خطوط پررنگ و متعدد قرمز تا جایی رواج می یابد که کسی توان اظهار نظر قطعی درباره اینکه چه چیزی مجاز است و چه چیزی نه را نمی یابد. در مقابل، تریبون ها به دست احمق ها و بیسوادهای اصطلاحا مطمئن و توجیه می افتد.

اما مهمترین چیزی که از دست میرود فضای عادلانه جهت رقابت و پیشرفت است. افراد اصطلاحا مورد اعتماد، امتیازات خاص پیدا میکنند و فساد امری طبیعی میگردد.

پ.ن: ایدئولوژی معانی مختلفی دارد. علی العموم هم منفی. اما چیزی که برای من روشن شده این که تا حد امکان باید از این دام دوری کرد. 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۹۴ ، ۱۷:۵۶

البته که مطالعه افکار دیگران بسیار مفید و راه گشاست اما افراط در این کار ما را درست مثل یک فلش مموری پر از پی دی اف و کتاب های مجازی میکند که نهایتا با هشت هزار تومان هزینه و چند دقیقه فرصت برای کپی میتواند جایگزین شود.

هر کسی باید درباره آنچه در زندگی اش برخورد دارد، نظر خاص خود را داشته باشد. این هم که عده ای میگویند باید در هر زمینه ای که میخواهی نظر بدهی تخصص داشته باشی به نظرم حرف مهملی است. مطابق با واقع و شدنی نیست...

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۹۴ ، ۱۱:۴۵

چیز عجیبی که گاهی وقت ها در خوندن یک کتاب برام پیش میاد اینه که وقتی دارم کتاب رو میخونم دقیقا حس میکنم که نویسنده دیگه ای که میشناسم، باید حتما این کتاب رو خونده باشه. مثلا به نظر من محاله که صادق هایت کتاب تنهایی پرهیاهو اثر بهومیل هرابال رو نخونده باشه...

پ.ن: کتاب خیلی عجیبیه. فقط میتونم بگم که به طرز عجیبی هم از مخاطب دوره و هم بش نزدیک...

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۹۴ ، ۱۵:۱۳

شفقت و مهربانی آدم ها نسبت به هم از کجا می آید؟

ما آدمی که در خارج ذهنمان است را نمیتوانیم فی نفسه درک کنیم. چیزی که از او میدانیم فقط تصویری است که از او در ذهنمان شکل گرفته. در واقع ما با تصویرهامان زندگی میکنیم. 

حالا وقتی می فهمیم یک انسان در اطراف ما هست که مثلا از مساله ای ناراحت شده؛ ما بصورت ناخودآگاه آن حس مورد نظر را بر تصویری که از او در ذهن داریم، بار میکنیم. 

حالا مساله همین جاست که این حسی که بر آن تصویر بارگذاری شده و همچنین خود تصویر در ذهن ماست. لذا درست این است که این حس مورد نظر در ما بارگذاری شده و ما هم ناچارا از آن حس متاثر می شویم. اینگونه، چیزی که هم ذات پنداری، هم دلی یا درک مشترک می نامیم شکل میگیرد و ما ممکن است (با در نظر گرفتن عوامل دیگری مثل عقلانیت و ...) به انجام یک سری فعل وادار شویم.

پ.ن: مفهومی که عرض شد نظر اسپینوزا از شفقت بود.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۹۴ ، ۱۳:۵۸

من که نگاه میکنم یک تفاوت برجسته ای بین مفاهیم خوبی و بدی در واقعیت میبینم. شاید تعجب کنید، ولی اینطور که به نظرم میرسه خوبی معمولا یک سر داره ولی بدی دوسر! من هر جا خوبی ای دیدم، منشا و منبعی داشته؛ خوبی از یک فرد شروع میشه و بعد به سرعت سرایت پیدا میکنه. در مقابل، بدی همیشه حداقل دو طرف داره. من همیشه وقتی یک جایی بدی دیدم، حداقل دو طرف مقصر وجود داشته. بی استثنا هر بدیی که دیدم متوجه شدم اگر فقط یکی از اطراف، این وسط از این بدی پرهیز کرده بودن بدی شکل نمیگرفت، ولی خوبی نه، خوبی همیشه از یک نفر شروع شده و بی اختیار سرایت پیدا کرده، بخصوص وقتی خوبی واقعی باشه، منظورم خوبی ایه که از دل میاد و خیلی زود همه اطراف رو در بر میگیره...

پ.ن: آنقدری که بدی به دلیل خارجی نیاز دارد؛ خوبی نیاز به دلایل خارجی ندارد...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۹۴ ، ۱۲:۵۷

تعریف میکرد؛ یه روز تو یکی از دهات اطراف تا دیر وقت چاه میکندم. دم غروب اومدم پشت موتور ولی روشن نشد. موتور رو هل دادم و به اولین خونه ای که رسیدم در زدم. مردم اون دور و زمون مهمون دوست بودن. شب رو باید اونجا میگذروندم. یه پیرزن و پیرمرد تنها بودن. اسم یکیشون طلا و اون یکی هم کریم. البته مردها رو بیشتر با لقب صدا میکردن. کریم کره!

اونشب با خودم فکر کردم که این دو تا چه زندگی شیرینی رو با هم گذروندن. یکیشون یک عمر نونش رو با کره خورده بود و اون یکی هم هشتاد کیلو طلا داشت...

پ.ن: خاطره واقعی از پدربزرگ من:)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۴ ، ۲۰:۴۸

در سیر رشد تفکر فردی، چهار مرحله را مشاهده کرده ام (تجربه نکرده ام):

1- جزم جاهلانه: یقین، بدون عبور از شک.

2- شکاکیت جاهلانه: کسانی که با کمی مطالعه از جزمیت و یقین ابتدایی بیرون می آیند ولی بدون تلاشی، در همان مرحله شک ثانوی باقی میمانند.

3- شکاکیت عالمانه: وقتی خوب همه چیز را بررسی میکنی، تاریخ فلسفه و علم و تمدن میخوانی، با مکاتب و مذاهب مختلف و با فرهنگ ها و جهان بینی های متفاوت آشنا میشوی ولی هنوز در شک هستی.

4- یقین عالمانه: این کمترین چیزی است که در عالم وجود دارد. این را بیشتر من راجع به مشاهده میدانم. وقتی یک سره عقل حاکم میشود؛ عقلی با تعریف خاص که همراه شهود مخصوص خود است. در این مرحله -اینطور که گفته میشود- همه چیز مشهود میشود با این توضیح که هر کسی از منظر خاص خود این مشاهده گری را انجام میدهد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۹۴ ، ۱۸:۳۸

به محضی که کتاب رو باز میکنی میتونی بفهمی که نویسنده چند مرده حلاجه! اینکه چون حرفی داشته کتاب رو نوشته یا به دلایل دیگه (هر دلیل دیگه ای). 

ای کاش مردم فقط زمانی دست به نوشتن کتاب میزدن که بشون اثبات میشد حرفی هست که حتما باید شنیده بشه...

پ.ن: کتاب زیاد هست.چاره اینه که باید کتاب خوب رو با مشورت از اهل فنش پیدا کرد و خوند...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ آبان ۹۴ ، ۲۰:۳۰

سواد چیست ؟

تعریف کلاسیک سواد توانایی خواندن و نوشتن است.

اما بر اساس تعریف یونسکو شخص با سواد فردی است ک تمام پارامتر های زیر را در خود داراست:

١- سواد عاطفی: توانایی برقراری روابط عاطفی با خانواده، همسر و دوستان به نحو احسن

٢- سواد ارتباطی: توانایی برقراری ارتباط و تعامل با تمامی اعضای جامعه (آداب معاشرت- روابط اجتماعی احسن)

٣- سواد مالی: توانایی مدیریت اقتصادی درآمد (چگونگی پس انداز، سرمایه گذاری و مدیریت خرج)

٤- سواد رسانه: اینکه بدانیم کدام رسانه ها معتبر و کدام نا معتبر است؛ توانایی تشخیص وثوق اخبار و دیگر پیام های رسانه ای

٥- سواد آموزش و پرورش: توانایی تربیت فرزندان به نحو احسن

٦- سواد رایانه: توانایی استفاده از مهارت های هفت گانه رایانه ICDL ( مفاهیم پایه فناوری اطلاعات و ارتباطات، استفاده از رایانه و مدیریت فایل ها، واژه پردازی.

امروزه در قرن بیست و یکم داشتن سواد خواندن و نوشتن و حتی اخذ مدرک دانشگاهی دال بر باسواد بودن فرد نیست ، به امید روزی که فرد باسواد جامعه ما تمام معیارهای فوق را داشته باشد ...

پ.ن:متاسفانه منبع یا نام نویسنده رو نمیدونم.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۹۴ ، ۲۰:۴۲

هر وقت واقعا حال انجام هیچ کاری رو ندارم یه گوشه آروم و دنج پیدا میکنم و موسیقی بیکلام گوش میکنم...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۹۴ ، ۱۲:۱۰

نکاتی درباره بحث:

در یک بحث برامده از حداقل دو فکر نقاد و تحلیلی، برهان ها هستند که جولان میدهند. برای بررسی برهان ها هم روش های علمی وقواعد منطقی و تحلیلی دقیقی وجود دارد که همه برامده از عقل اند و ممکن است بسیاری از آن ها را بدون اینکه بدانیم موضوع شاخه ای از علوم اند استفاده کرده باشیم.

لذا هر گونه احساسات و هیجانات مثل برافروختگی یا فحش و الفاظ رکیک یا تحدید و ارعاب و عصبانیت و از این دست خود بخود از سیر بحث خارج میمانند و توسط عقلا، بی محل اعراب باقی میمانند. در بحث های آکادمیک فقط برهان ها و نقد-مبتنی بر برهان-ها محل حضور دارند و بقیه چیزها از موضوع بحث خارج اند.

پ.ن: شاید در نگاه اول بدیهی به نظر بیاید. اما در مقام عمل هر کدام ما باید در تمرین این ها مجاهدت بسیار کنیم.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۹۴ ، ۱۷:۵۷

به خودمان برچسب نزنیم! 

اگر کسی بگوید من دیندارم میرود دنبال سیاقی که دینداران دارند، اگر کسی بگوید من خدا ناباورم میرود دنبال خداناباور-گونه زیستن و اگر کسی بگوید من لاادری هستم همینطور. اگرکسی این اشتباه را -از هر نوعش- مرتکب شود، ناخواسته بخش بزرگی از رفتارش ناآگاهانه و منفعلانه میشود.

ما حق نداریم با این کار برای آینده تصمیم بگیریم. ما حتی برای اعتقادی که یک دقیقه بعد هم خواهیم داشت نمیتوانیم/نباید تصمیم گیری کنیم.

هر کسی در همه عمر فقط حق دارد یک برچسب داشته باشد؛ فقط مجاز است بگوید: "من طالب حقیقتم"...

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۹۴ ، ۱۹:۴۴
هیچ وقت کسانی که میگفتن کویر زیباست رو درک نمیکردم.
تا اینکه آسمان شبش رو دیدم...
کویر واقعا زیباست.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۹۴ ، ۱۸:۰۱

امسال فرصتی شد کمی درباره حادثه کربلا تحقیق کنم. حاصل همه این ها باز هم من رو متوجه اثر مهم تفسیر در فهم مفهوم کرد؛ و صد البته اثر ذهنیات آدمی بر تفسیرش. 

اما بیشتر باید ببینیم این حادثه برای من قرن بیست و یکمی چه پیامی داره!

اینکه شریعتی اسمش رو قیام حسینی میگذاره و از این حادثه یک انقلاب علیه ظلم تصویر میکنه، به خاطر همتش برای ساخت یک نسل انقلابی و شهادت طلبه. ایشون دنبال ایدئولوژیک کردن دین و استفاده از اون ایدئولوژی در ساخت یک انقلاب بود.

بسیاری از روشنفکران دینی که حادثه رو صرفا یک حادثه تلخ میدونن که در اون حسینی از مکه برای اجابت لبیک کوفیان راه افتاد و در کربلا راهش بسته شد و با اینکه درخواست کرد که بگذارند به جای امنی برود، نگذاشتند و نهایتا که حاضر به بیعت با یزید نشد ناچارا به شهادت رسید؛ از نگاه خاص و علی العموم، تاریخی آن ها می آید.

شهید جاوید آیت الله صالحی نجف آبادی هم قیام را انقلابی آگاهانه علیه حکومت جور میدانست.

اما نگاهی که بیشتر به دلم چسبید نگاه محمد تقی شریعتی و مطهری بود. این نگاه رو در سخنرانی ای از بازرگان (پسر) هم دیدم. امر به معروف و نهی از منکر یکی از پایه های هر نظام سالم و مبتنی بر کنترل متقابل مردم و حکومته. چیزی که یک لازمه بسیار مهم و اساسی هم داره به نام آزادی. امر به معروف و نهی از منکر حکومت بر مردم رو کنار بگذاریم؛ اما لازمه انجام این کار از طرف مردم بر مردم و همچنین مردم بر حکومت وجود آزادی بیان و آزادی تفکره. یعنی جامعه ای که در اون هر فکر و ایده ای مجال بیان داره و هر امر و نهی عالمانه ای امان نامه پس از بیان. در نگاه تطابقی و امروزی، احزاب و گروه های سیاسی مجال شکل گیری و قدرت بیان دارند و روزنامه نگارها و خبرنگارها، بی پروای چیزی جسارت بیان بدی ها و زشتی های جامعه. نقد هیچ مسئول حکومتی و نظامی  خط قرمز نیست و استیضاح رسانه ها از مسئولین یک امر عادیه. کسی به خاطر بیان اعتقادات و نظراتش به زندان نمی افته و تحریم رسانه ای نمیشه. امر به معروف و نهی از منکر در زمان ما یعنی این ها. نه اینکه سر چهارراه ها بایستیم و تو سر بدحجاب ها بزنیم...

بله. امام حسین شهید شد تا بفهمیم که معیار تشخیص یک جامعه دینی به تعداد مجالس روضه و قرآن و احکام و این چیزها نیست. معیار جامعه دینی اینه که دروغ گفتن هزینه زیادی داره و صداقت معادل حماقت و پخمگی نیست. مظلوم به راحتی تمام میتونه حقش رو از ظالم بگیره و ظالمین هیچ امانی ندارند...


۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۹۴ ، ۱۲:۳۸

دوست دارم اگر متاعی به دیگران میدهم عشق باشد...

آخر این را میدانم که عشق از آن چیزهایی است که هر چه بیشتر ببخشی بیشتر میشود.

راستی تا به حال فکر کرده ای عیسی چطور با یک زنبیل نان، پنج هزار نفر را سیر کرد؟

عشق زندگی را رنگی میکند. خیلی از ما زندگی های خاکستری داریم و خودمان نمیدانیم. خیلی از این گرفتاری های دم دستی مان هم از نبود همین حس خوب است. 

راهش را هم میدانم...

فقط کافی است کمی بی چشم داشت شوم...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ مهر ۹۴ ، ۱۹:۱۹

فلسفه وحدت وجودی اسپینوزا نتایج مهمی داره:

-وجود شرور عقلا با وجود خدا قابل جمعه.

-انسان محور مخلوقات نیست و بقیه مخلوقات برای انسان آفریده نشدن.

- اختیار توهم مجضه و حتی خدا هم مختار نیست. تفاوت اجبار خدا با بقیه موجوداتِ ظاهرا موجود، اینه که منبع اجبار خدا خارج از خودش نیست.

-علت غایی در عالم وجود نداره. موجودات برای رسیدن به چیز یا جای خاصی آفریده نشدند. خلقت هدفمندند نیست.

پ.ن: با این بزرگان هم نشینی کنیم و از مصاحبتشون لذت ببریم ولی این رو در نظر داشته باشیم که اگر وارد حوزه تفلسف شدیم، هیچ منبع معرفتی که یکسره صحیح یا یکسره غلط باشه وجود نداره...

اسپینوزا هم عصر ملاصدرا بود و شباهت ها و تفاوت های وحدت وجودشون قابل توجهه...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۴ ، ۱۶:۲۰

این روزها عزادار آن کودک پاکی هستم که قبل از تولد، برچسب حرام زادگی خورد و قبل از این که بدنیا بیاید گناهکار شد. خیلی خیلی پیش از آن که بفهمد گناه کدام است و ثواب کدام...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۶:۵۱

تو مگو همه به جنگند و ز صلح من چه آید

تو یکی نه ای؛ هزاری؛ تو چراغ خود برافرور

که یکی چراغ روشن؛ ز هزار مرده بهتر

که به است یک قد خوش ز هزار قامت کوز

مولانا-غزلیات شمس

پ.ن:یکی از معدود حقایقی که من بش معتقدم

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۹۴ ، ۲۲:۱۸

چه تفاوت عمیقیست

بین تنهایی قبل از نبودنت و

تنهایی پس از نبودنت.....

از: لیلا رحمانی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۹۴ ، ۲۲:۴۴

در قبال دین و عقل سه موضع متفاوت میتوان داشت:

1- ایمانگرایی: خود را یکسره به دین سپردن و بی اعتنایی به پرسشگری و نقادی عقلانی و حتی این ها را باعث گمراهی دانستن.

2- عقلگرایی حداکثری: اعتقاد به اینکه تمام گزاره های ایمانی و اعتقادی یک دین را میتوان و باید، با براهین عقلانی تبیین نمود. در اینجا عقل تنها معیار رد و اثبات گزاره های اعتقادی دین قرار میگیرد.

3- عقلگرایی انتقادی: اینجا عقل هم مجاز است و هم باید گزاره های اعتقادی را با براهین عقلانی تحلیل نماید اما به خود حق اثبات و رد یکجانبه گزاره ها را نمیدهد. در اینجا علاوه بر اینکه معرفت بخشی اعتقادات مورد توجه است؛ توجهی هم به جنبه های ماورایی و خاص این گزاره ها هست.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۹۴ ، ۱۷:۳۹

وقتی جلوی همه راه میروید گاهی پشت سرتان را هم نگاهی بیاندازید!

مبادا فاصله گرفته باشید و تنها مانده باشید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۴ ، ۲۱:۱۱

خدا را رد میکنید؟ میپذیرید؟ شاید هم مرددید؟

نکته مهم این است: کدام خدا را؟ 

باید بدانیم آنچه میپذیریم و آنچه رد میکنیم چیست.

حداقل سه تصویر از خدا میتوان ارائه داد:

1-خدای متشخص: متشخص بودن خدا به این معنا است که خدا موجودیست که از دیگر موجودات قابل تشخیص است و از آنان جداست. یعنی موجودی است در کنار بقیه موجودات. 

1.1- خدای متشخص انسان وار: یعنی اعتقاد به اینکه این خدای قابل تشخیص، شبیه انسان ها خشمگین میشود؛ تصمیم میگیرد؛ افعالی انجام میدهد و از این دست. اکثر مومنان این خدا را باور دارند و اکثر خداناباوران و مرددان این خدا را مردود میدانند.

1.2- خدای متشخص ناانسان وار: یعنی اعتقاد به اینکه این خدای قابل تشخیص موجودیست با ویژگی های متفاوت از انسان ها. یک خدای شبیه انسان، با این تفاوت که در همه ویژگی های مثبت در اعلی درجه باشد نیست. موجودی خاص خود است که شاید ما نتوانیم حتی تصور کنیم.

2- خدای نامتشخص: این خدا در کنار بقیه موجودات نیست. این خدا معادل وجود است. یعنی همه عالم وجود است. برای فهم بهتر، درختی را در نظر بگیرید. شاخه ها و برگ ها هر کدامشان مقوم درخت اند ولی خود درخت نیستند. در واقع هر جزء درخت وجود دارد ولی خود درخت را نمیتوان پیدا کرد. همه بخش ها درختند ولی خود درخت پیدا نیست. نمیتوان به خود درخت اشاره کرد. اگر به سمت درخت اشاره کنیم ناچارا به سمت یکی از قسمت های آن اشاره کرده ایم.

با این نگاه مساله شر هم بسیار جالب میشود که مجال نیست...

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۹۴ ، ۱۴:۵۸

نه قراره من تماما اونطوری باشم که تو دوست داری و نه قراره تو تماما هر چه من هستم رو دوست داشته باشی...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۴ ، ۲۰:۱۸

من مسلما با اجبار در حجاب مخالفم. اما اجبار ناخودآگاه بی حجابی، در مقابل این اجبار رو خطرناک تر میبینم...

گاهی وقت ها بعضی بی حجابی ها رو میبینم که فقط ناشی از یک نوع اعتراض به این اجباره؛ نه یک انتخاب آگاهانه...

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۴ ، ۲۰:۱۲

اکثر آدم ها فکر میکنند معنی بهتر بودن و بدتر بودن را میدانند! از آن بدتر اینکه فکر میکنند این را خیلی خوب هم میدانند!

تمام بدبختی ها از همین توهم ها ناشی میشود...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۴ ، ۰۰:۴۵

آدما وقتی تو سختی قرار میگیرن قوی میشن. قدرتی که هیچ کس نمیدونه یک دفعه از کجا میاد...

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ مهر ۹۴ ، ۲۳:۰۲

بعضی آدما عادتای بدی دارن! وقتی به یه مشکلی بر میخوری و بخصوص وقتی که خودت مسببش باشی، اگه این هام پیشت باشن، اول باید مشکل اول رو حل کنی. چون در واقع مشکلاتت دو تا شده!

یا غر میزنن، یا عصبانین، یا داد و بیداد میکنن، یا هول میشن... 

خلاصه همیشه یه جوری اوضاع رو بدتر میکنن...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۹۴ ، ۲۳:۵۹

چیزی که ما آدما رو تحقیر میکنه تفسیره. تمام بدبختی ما از این ناشی میشه که مجبوریم هر تجربه ای رو که از سر میگذرونیم تفسیر کنیم. کاری که نه مبنایی داره و نه قانونی بر میداره. هر کسی تفسیری...

ای کاش لااقل بعضی از ما این رو درک میکردیم که علاوه بر اینکه این تفاوت تفسیرها کاملا طبیعیه، کاملا اجتناب ناپذیر هم هست! اگر آدما همین یک چیز رو میفهمیدن دنیا واقعا جای بهتری میشد...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۹۴ ، ۰۰:۴۲

صداقت ممکنه همیشه شما رو به هدفتون نرسونه. اما چیزیه که همیشه میتونید ازش دفاع کنید...

و به نظر من ما بیشتر برای داشتن یک سری رفتار قابل دفاع به این دنیا اومدیم تا بدست آوردن چیزی...

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۹۴ ، ۰۰:۴۹