دیالکتیک یک نافیلسوف

باید تکلیف خود را با بعضی چیزها روشن کرد

دیالکتیک یک نافیلسوف

باید تکلیف خود را با بعضی چیزها روشن کرد

اینجا مجموعه ای از اندیشه های یک نافیلسوف معمولی را خواهید خواند. از نظر دادن دریغ نکنید...
نکته: مطالب این وبلاگ حتما با ذکر منبع یا نام نویسنده هستند؛ پس مالکیت مطالبی که بدون ذکر منبع آمده مربوط به همین وبلاگ میباشد:)
اینستاگرام: daily_dialectic

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

۱۲۱ مطلب با موضوع «تحلیلی» ثبت شده است

آیا داشتن هر گونه خطوط قرمز فکری و نظری یعنی جایی که دیگر بگوییم باید از اینجا جلوی اظهارات فرد گرفته شود اخلاقی است یا خیر؟

پاسخ به نظر من مطلقا خیر است. در مقام نظر هیچ محدوده ای برای مباحثه و استدلال وجود ندارد و رسم این خطوط در این مقام اخلاقی نیست.

اما در مقام عمل برعکس است. شما ممکن است در نظر به اثبات فاشیسم بپردازی ولی تا اطمینان پیدا نکردی که این نظریات در عمل چه تبعات اخلاقی به بار می آورد باید بدانی که نظریه کامل نشده و حق عملی کردن نداری. لذا میشود جلواش را هم گرفت...

در واقع منطقه ممنوعه نداریم اما قبل ازاقدام و عمل محدوده لازمی هست که باید خوب بررسی شده باشد.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۴ ، ۱۴:۱۹

حقیقت هر چه که باشد، در هر صورت حال آدم یک فاکتور مهم و تعیین کننده است. دو سهامدار بزرگ دیگر که به نظرم میرسند، یکی اخلاق است و دیگری عقلانیت. اخلاق هم اگر درست نگاه کنیم نوعی حزم و دوراندیشی برامده از عقل است. عقل هم نظری و عملی دارد. حالا نظریش بحث دیگری دارد ولی محدوده حال آدم خیلی باید با عقل عملی معین شود. عقل عملی برایند فاکتورهای مختلفی است؛ تجربه های خود فرد، دیگران، انتظارات و اعتبارات جامعه و عوامل ریز و درشت دیگر...

در کل پیشنهاد میکنم اول با این عقل نظری و فلسفه و علمی که داریم و البته با توجه به عقل عملی، لذت و الم را برای خودمان تعریف کنیم و بعد هم با همان محدودیت هایی که عرض شد وسایل و راه زندگی لذت بخش را انتخاب کنیم. 

خلاصه که به نظر میرسد زندگی لذت بخش، اخلاقی و عقلانی معنای یک زندگی فضیلت مندانه باشد...

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۴ ، ۱۳:۴۹

تحلیل البته در فهم و حل مساله خیلی به کار می آید. تحلیل، یک مساله دشوار را به مولفه های قابل فهم ترش تجزیه میکند، بعد هم از طریق ترکیب میشود حکم هم کرد.

اما پدیده ای که من میبینم -بخصوص در تحصیل کرده های علوم انسانی دانشگاهی- ذهن های "تحلیلی شده" است.

اینجا دیگر تحلیل، میشود ناخودآگاه. و البته توجه نمیشود که تحلیل در یک فرایند معکوس، مسائل ساده را به مسائل پیچیده تر تبدیل میکند؛ و گرفتاری های بزرگی میسازد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۰۷ آذر ۹۴ ، ۱۴:۰۹

آیا شکاکان یقین دارند که شکاکند؟

-مضمون نظر قدیس آگوستینوس (4م) درباره شکاکان_

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۹۴ ، ۰۹:۳۴

سخنان دوستی در یکی از گروه های تلگرامی به دلم چسبید:

(موضوع بحث، سرانه پایین کتاب ایرانی ها بود)

چیزهای دیگری هم هستند که مهم اند در کنار کتاب. تشویق به خواندن کتاب صرفا از عدم همدلی با بسیاری از افراد ناشی می شود و عدم دیدن جهان از دریچه ی چشم آن ها.

پوستر بالا را ببینید، music smart ها چه گناهی کرده اند؟ به کدام گناه باید از این که کتاب نمی خوانند ناراحت و زیر فشار اجتماعی باشند؟ یا visual smart ها چطور؟

چرا موسیقی گوش کردن نباید به اندازه کتاب خواندن مهم باشد؟ یا حتی نقاشی دیدن؟ فقط به خاطر اینکه word smart ها ابزار سرکوفت و تحقیر را (که خود زبان باشد) در دست دارند؟  چرا روز موسیقی و موسیقی گوش دادن نداریم؟ 

پی گفت:همانطور که کسی مثل شوپنهاور ورودی و خروجی مغزش کلمات بودند و حاصلش چندین جلد کتاب شد، ورودی و خروجی مغز فردی مثل بتهوون اصوات بودند. و الان هم افرادی هستند که  مغزشان با اعداد، اصوات یا رنگ ها کار میکند...

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۴ ، ۲۲:۳۴

انتظار عجیب چیز سختی است؛ از هر نوعش که باشد. چشم به راه خبری باشی یا گوش به زنگ حادثه ای یا چشمت به در باشد تا کسی بیاید...

نمیدانم تا به حال برای شما هم پیش آمده یا نه! هر چه به عقربه های ساعت نگاه میکنی ساعت جلو نمیرود، شب هایی که صبح نمی شود و روزهایی که شب نمی شوند، فصل هایی که تمام نمی شوند؛ پیش نمیرود و پیش نمیرود تا چنان از انتظار سرشار شوی که خوب قدر بدانی.

تمام فلسفه این رنج هم همین است که ارزش چیزی را که بدستت می آید بدانی. 

کلا بین این دو مفهوم رابطه ای هست: "انتظار" و "ارزش" 

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۴ ، ۱۴:۳۹

خطرناکتر از بنیادگرایی و تحجر مبتنی بر بیفکری و جهل؛ تحجر و بنایادگرایی مبتنی بر فکر و سواد آکادمیک است. اولی روشن و قابل تشخیص است؛ دومی همراه نوعی استحمار سازمان دار...هم در خاطب و هم در مخاطب...

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۹۴ ، ۱۴:۰۵

مدرن شدن به این معنا نیست که مثلا بگوییم زن مدرن به جای جارو کردن و ظرف و لباس شستن با دست، حالا از جاروی برقی و وسایل الکتریکی استفاده میکند و قص علی هذا!

مدرن شدن یعنی اینکه مثلا در همین مورد، زن مدرن یک انسان کاملا متفاوت با زن سنتی است. جهان بینی اش، تصورش از تکالیف و حقوقش، جایگاه اجتماعی اش، منزلت و کرامتش و تمام درونیاتش عوض شده.

مولفه مهم دیگری که در این گذار دستخوش تغییر شده، درک ما از مواد محیطی است. آب و خاک و آتش و هوای انسان مدرن و سنتی کاملا متفاوت است و این تفاوت ها بسیار اثر گذار.  آبی که انسان مدرن مینوشد مرکب است نه بسیط و قص علی هذا...

پ.ن: مجال تفصیل نیست.تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل...

(برگرفته از سخنرانی ای از دکتر سروش)

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۲ ۲۲ آبان ۹۴ ، ۱۸:۰۵

فیلسوفان حقیقی همیشه از طرف جامعه و بخصوص بخش متحجرش صدمه دیده اند، تبعید شده اند، به زندان افتاده اند و حتی به ناحق خونشان ریخته شده.

حقیقی که میگویم فیلسوفی است که درباره مسائل مردم و جامعه خودش نظریه دارد، بین مردم زمان خودش حضور دارد، مشکلات فلسفی، روانشناسی و جامعه شناسی آن ها را مورد توجه قرار میدهد و اجازه نمی دهد عده ای سودجو با نظریاتی پوچ و مغالطه آمیز استحمارشان کنند و از آن ها سوء استفاده نمایند.

اما از اتفاق، همین سوءاستفاده گران، در تمام تاریخ، فیلسوفانی را دوست داشته اند که در فضای ذهنی انتراعی خود غوطه میخورند و نظریات سرگرم کنندشان تا نسل ها جماعت بیچاره را مشغول و مرعوب خود میکند...

پ.ن: برای همین هم هست که سقراط کشته میشود، ارسطو نه...

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۴ ، ۱۳:۲۲

البته که مطالعه افکار دیگران بسیار مفید و راه گشاست اما افراط در این کار ما را درست مثل یک فلش مموری پر از پی دی اف و کتاب های مجازی میکند که نهایتا با هشت هزار تومان هزینه و چند دقیقه فرصت برای کپی میتواند جایگزین شود.

هر کسی باید درباره آنچه در زندگی اش برخورد دارد، نظر خاص خود را داشته باشد. این هم که عده ای میگویند باید در هر زمینه ای که میخواهی نظر بدهی تخصص داشته باشی به نظرم حرف مهملی است. مطابق با واقع و شدنی نیست...

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۹۴ ، ۱۱:۴۵

من که نگاه میکنم یک تفاوت برجسته ای بین مفاهیم خوبی و بدی در واقعیت میبینم. شاید تعجب کنید، ولی اینطور که به نظرم میرسه خوبی معمولا یک سر داره ولی بدی دوسر! من هر جا خوبی ای دیدم، منشا و منبعی داشته؛ خوبی از یک فرد شروع میشه و بعد به سرعت سرایت پیدا میکنه. در مقابل، بدی همیشه حداقل دو طرف داره. من همیشه وقتی یک جایی بدی دیدم، حداقل دو طرف مقصر وجود داشته. بی استثنا هر بدیی که دیدم متوجه شدم اگر فقط یکی از اطراف، این وسط از این بدی پرهیز کرده بودن بدی شکل نمیگرفت، ولی خوبی نه، خوبی همیشه از یک نفر شروع شده و بی اختیار سرایت پیدا کرده، بخصوص وقتی خوبی واقعی باشه، منظورم خوبی ایه که از دل میاد و خیلی زود همه اطراف رو در بر میگیره...

پ.ن: آنقدری که بدی به دلیل خارجی نیاز دارد؛ خوبی نیاز به دلایل خارجی ندارد...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۹۴ ، ۱۲:۵۷

در سیر رشد تفکر فردی، چهار مرحله را مشاهده کرده ام (تجربه نکرده ام):

1- جزم جاهلانه: یقین، بدون عبور از شک.

2- شکاکیت جاهلانه: کسانی که با کمی مطالعه از جزمیت و یقین ابتدایی بیرون می آیند ولی بدون تلاشی، در همان مرحله شک ثانوی باقی میمانند.

3- شکاکیت عالمانه: وقتی خوب همه چیز را بررسی میکنی، تاریخ فلسفه و علم و تمدن میخوانی، با مکاتب و مذاهب مختلف و با فرهنگ ها و جهان بینی های متفاوت آشنا میشوی ولی هنوز در شک هستی.

4- یقین عالمانه: این کمترین چیزی است که در عالم وجود دارد. این را بیشتر من راجع به مشاهده میدانم. وقتی یک سره عقل حاکم میشود؛ عقلی با تعریف خاص که همراه شهود مخصوص خود است. در این مرحله -اینطور که گفته میشود- همه چیز مشهود میشود با این توضیح که هر کسی از منظر خاص خود این مشاهده گری را انجام میدهد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۹۴ ، ۱۸:۳۸

به محضی که کتاب رو باز میکنی میتونی بفهمی که نویسنده چند مرده حلاجه! اینکه چون حرفی داشته کتاب رو نوشته یا به دلایل دیگه (هر دلیل دیگه ای). 

ای کاش مردم فقط زمانی دست به نوشتن کتاب میزدن که بشون اثبات میشد حرفی هست که حتما باید شنیده بشه...

پ.ن: کتاب زیاد هست.چاره اینه که باید کتاب خوب رو با مشورت از اهل فنش پیدا کرد و خوند...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ آبان ۹۴ ، ۲۰:۳۰

سواد چیست ؟

تعریف کلاسیک سواد توانایی خواندن و نوشتن است.

اما بر اساس تعریف یونسکو شخص با سواد فردی است ک تمام پارامتر های زیر را در خود داراست:

١- سواد عاطفی: توانایی برقراری روابط عاطفی با خانواده، همسر و دوستان به نحو احسن

٢- سواد ارتباطی: توانایی برقراری ارتباط و تعامل با تمامی اعضای جامعه (آداب معاشرت- روابط اجتماعی احسن)

٣- سواد مالی: توانایی مدیریت اقتصادی درآمد (چگونگی پس انداز، سرمایه گذاری و مدیریت خرج)

٤- سواد رسانه: اینکه بدانیم کدام رسانه ها معتبر و کدام نا معتبر است؛ توانایی تشخیص وثوق اخبار و دیگر پیام های رسانه ای

٥- سواد آموزش و پرورش: توانایی تربیت فرزندان به نحو احسن

٦- سواد رایانه: توانایی استفاده از مهارت های هفت گانه رایانه ICDL ( مفاهیم پایه فناوری اطلاعات و ارتباطات، استفاده از رایانه و مدیریت فایل ها، واژه پردازی.

امروزه در قرن بیست و یکم داشتن سواد خواندن و نوشتن و حتی اخذ مدرک دانشگاهی دال بر باسواد بودن فرد نیست ، به امید روزی که فرد باسواد جامعه ما تمام معیارهای فوق را داشته باشد ...

پ.ن:متاسفانه منبع یا نام نویسنده رو نمیدونم.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۹۴ ، ۲۰:۴۲

نکاتی درباره بحث:

در یک بحث برامده از حداقل دو فکر نقاد و تحلیلی، برهان ها هستند که جولان میدهند. برای بررسی برهان ها هم روش های علمی وقواعد منطقی و تحلیلی دقیقی وجود دارد که همه برامده از عقل اند و ممکن است بسیاری از آن ها را بدون اینکه بدانیم موضوع شاخه ای از علوم اند استفاده کرده باشیم.

لذا هر گونه احساسات و هیجانات مثل برافروختگی یا فحش و الفاظ رکیک یا تحدید و ارعاب و عصبانیت و از این دست خود بخود از سیر بحث خارج میمانند و توسط عقلا، بی محل اعراب باقی میمانند. در بحث های آکادمیک فقط برهان ها و نقد-مبتنی بر برهان-ها محل حضور دارند و بقیه چیزها از موضوع بحث خارج اند.

پ.ن: شاید در نگاه اول بدیهی به نظر بیاید. اما در مقام عمل هر کدام ما باید در تمرین این ها مجاهدت بسیار کنیم.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۹۴ ، ۱۷:۵۷

به خودمان برچسب نزنیم! 

اگر کسی بگوید من دیندارم میرود دنبال سیاقی که دینداران دارند، اگر کسی بگوید من خدا ناباورم میرود دنبال خداناباور-گونه زیستن و اگر کسی بگوید من لاادری هستم همینطور. اگرکسی این اشتباه را -از هر نوعش- مرتکب شود، ناخواسته بخش بزرگی از رفتارش ناآگاهانه و منفعلانه میشود.

ما حق نداریم با این کار برای آینده تصمیم بگیریم. ما حتی برای اعتقادی که یک دقیقه بعد هم خواهیم داشت نمیتوانیم/نباید تصمیم گیری کنیم.

هر کسی در همه عمر فقط حق دارد یک برچسب داشته باشد؛ فقط مجاز است بگوید: "من طالب حقیقتم"...

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۹۴ ، ۱۹:۴۴

امسال فرصتی شد کمی درباره حادثه کربلا تحقیق کنم. حاصل همه این ها باز هم من رو متوجه اثر مهم تفسیر در فهم مفهوم کرد؛ و صد البته اثر ذهنیات آدمی بر تفسیرش. 

اما بیشتر باید ببینیم این حادثه برای من قرن بیست و یکمی چه پیامی داره!

اینکه شریعتی اسمش رو قیام حسینی میگذاره و از این حادثه یک انقلاب علیه ظلم تصویر میکنه، به خاطر همتش برای ساخت یک نسل انقلابی و شهادت طلبه. ایشون دنبال ایدئولوژیک کردن دین و استفاده از اون ایدئولوژی در ساخت یک انقلاب بود.

بسیاری از روشنفکران دینی که حادثه رو صرفا یک حادثه تلخ میدونن که در اون حسینی از مکه برای اجابت لبیک کوفیان راه افتاد و در کربلا راهش بسته شد و با اینکه درخواست کرد که بگذارند به جای امنی برود، نگذاشتند و نهایتا که حاضر به بیعت با یزید نشد ناچارا به شهادت رسید؛ از نگاه خاص و علی العموم، تاریخی آن ها می آید.

شهید جاوید آیت الله صالحی نجف آبادی هم قیام را انقلابی آگاهانه علیه حکومت جور میدانست.

اما نگاهی که بیشتر به دلم چسبید نگاه محمد تقی شریعتی و مطهری بود. این نگاه رو در سخنرانی ای از بازرگان (پسر) هم دیدم. امر به معروف و نهی از منکر یکی از پایه های هر نظام سالم و مبتنی بر کنترل متقابل مردم و حکومته. چیزی که یک لازمه بسیار مهم و اساسی هم داره به نام آزادی. امر به معروف و نهی از منکر حکومت بر مردم رو کنار بگذاریم؛ اما لازمه انجام این کار از طرف مردم بر مردم و همچنین مردم بر حکومت وجود آزادی بیان و آزادی تفکره. یعنی جامعه ای که در اون هر فکر و ایده ای مجال بیان داره و هر امر و نهی عالمانه ای امان نامه پس از بیان. در نگاه تطابقی و امروزی، احزاب و گروه های سیاسی مجال شکل گیری و قدرت بیان دارند و روزنامه نگارها و خبرنگارها، بی پروای چیزی جسارت بیان بدی ها و زشتی های جامعه. نقد هیچ مسئول حکومتی و نظامی  خط قرمز نیست و استیضاح رسانه ها از مسئولین یک امر عادیه. کسی به خاطر بیان اعتقادات و نظراتش به زندان نمی افته و تحریم رسانه ای نمیشه. امر به معروف و نهی از منکر در زمان ما یعنی این ها. نه اینکه سر چهارراه ها بایستیم و تو سر بدحجاب ها بزنیم...

بله. امام حسین شهید شد تا بفهمیم که معیار تشخیص یک جامعه دینی به تعداد مجالس روضه و قرآن و احکام و این چیزها نیست. معیار جامعه دینی اینه که دروغ گفتن هزینه زیادی داره و صداقت معادل حماقت و پخمگی نیست. مظلوم به راحتی تمام میتونه حقش رو از ظالم بگیره و ظالمین هیچ امانی ندارند...


۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۹۴ ، ۱۲:۳۸

در قبال دین و عقل سه موضع متفاوت میتوان داشت:

1- ایمانگرایی: خود را یکسره به دین سپردن و بی اعتنایی به پرسشگری و نقادی عقلانی و حتی این ها را باعث گمراهی دانستن.

2- عقلگرایی حداکثری: اعتقاد به اینکه تمام گزاره های ایمانی و اعتقادی یک دین را میتوان و باید، با براهین عقلانی تبیین نمود. در اینجا عقل تنها معیار رد و اثبات گزاره های اعتقادی دین قرار میگیرد.

3- عقلگرایی انتقادی: اینجا عقل هم مجاز است و هم باید گزاره های اعتقادی را با براهین عقلانی تحلیل نماید اما به خود حق اثبات و رد یکجانبه گزاره ها را نمیدهد. در اینجا علاوه بر اینکه معرفت بخشی اعتقادات مورد توجه است؛ توجهی هم به جنبه های ماورایی و خاص این گزاره ها هست.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۹۴ ، ۱۷:۳۹

وقتی جلوی همه راه میروید گاهی پشت سرتان را هم نگاهی بیاندازید!

مبادا فاصله گرفته باشید و تنها مانده باشید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۴ ، ۲۱:۱۱

خدا را رد میکنید؟ میپذیرید؟ شاید هم مرددید؟

نکته مهم این است: کدام خدا را؟ 

باید بدانیم آنچه میپذیریم و آنچه رد میکنیم چیست.

حداقل سه تصویر از خدا میتوان ارائه داد:

1-خدای متشخص: متشخص بودن خدا به این معنا است که خدا موجودیست که از دیگر موجودات قابل تشخیص است و از آنان جداست. یعنی موجودی است در کنار بقیه موجودات. 

1.1- خدای متشخص انسان وار: یعنی اعتقاد به اینکه این خدای قابل تشخیص، شبیه انسان ها خشمگین میشود؛ تصمیم میگیرد؛ افعالی انجام میدهد و از این دست. اکثر مومنان این خدا را باور دارند و اکثر خداناباوران و مرددان این خدا را مردود میدانند.

1.2- خدای متشخص ناانسان وار: یعنی اعتقاد به اینکه این خدای قابل تشخیص موجودیست با ویژگی های متفاوت از انسان ها. یک خدای شبیه انسان، با این تفاوت که در همه ویژگی های مثبت در اعلی درجه باشد نیست. موجودی خاص خود است که شاید ما نتوانیم حتی تصور کنیم.

2- خدای نامتشخص: این خدا در کنار بقیه موجودات نیست. این خدا معادل وجود است. یعنی همه عالم وجود است. برای فهم بهتر، درختی را در نظر بگیرید. شاخه ها و برگ ها هر کدامشان مقوم درخت اند ولی خود درخت نیستند. در واقع هر جزء درخت وجود دارد ولی خود درخت را نمیتوان پیدا کرد. همه بخش ها درختند ولی خود درخت پیدا نیست. نمیتوان به خود درخت اشاره کرد. اگر به سمت درخت اشاره کنیم ناچارا به سمت یکی از قسمت های آن اشاره کرده ایم.

با این نگاه مساله شر هم بسیار جالب میشود که مجال نیست...

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۹۴ ، ۱۴:۵۸

نه قراره من تماما اونطوری باشم که تو دوست داری و نه قراره تو تماما هر چه من هستم رو دوست داشته باشی...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۴ ، ۲۰:۱۸

من مسلما با اجبار در حجاب مخالفم. اما اجبار ناخودآگاه بی حجابی، در مقابل این اجبار رو خطرناک تر میبینم...

گاهی وقت ها بعضی بی حجابی ها رو میبینم که فقط ناشی از یک نوع اعتراض به این اجباره؛ نه یک انتخاب آگاهانه...

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۴ ، ۲۰:۱۲

آدما وقتی تو سختی قرار میگیرن قوی میشن. قدرتی که هیچ کس نمیدونه یک دفعه از کجا میاد...

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ مهر ۹۴ ، ۲۳:۰۲

چیزی که ما آدما رو تحقیر میکنه تفسیره. تمام بدبختی ما از این ناشی میشه که مجبوریم هر تجربه ای رو که از سر میگذرونیم تفسیر کنیم. کاری که نه مبنایی داره و نه قانونی بر میداره. هر کسی تفسیری...

ای کاش لااقل بعضی از ما این رو درک میکردیم که علاوه بر اینکه این تفاوت تفسیرها کاملا طبیعیه، کاملا اجتناب ناپذیر هم هست! اگر آدما همین یک چیز رو میفهمیدن دنیا واقعا جای بهتری میشد...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۹۴ ، ۰۰:۴۲

صداقت ممکنه همیشه شما رو به هدفتون نرسونه. اما چیزیه که همیشه میتونید ازش دفاع کنید...

و به نظر من ما بیشتر برای داشتن یک سری رفتار قابل دفاع به این دنیا اومدیم تا بدست آوردن چیزی...

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۹۴ ، ۰۰:۴۹

تا حالا فکر میکردم اخلاق یا شاید دین رو بعد از فلسفه و آموزش باید جدی پیگیری کنم؛ ولی بعد از دیدن این فیلم* متوجه شدم که موضوع زمان از همه مهمتره.

پ.ن: حنما تحلیل ها رو باید خوند و حداقل دوبار باید دید...

*interstellar-2014

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۴ ، ۰۱:۳۲

اونور دنیا آدمایی هستن که با هم حرف میزنن؛ تصمیم میگیرن؛ تمدن میسازن؛  آینده میسازن؛ بچه هاشون رو قوی بار میارن و برای خودشون زندگی امن و پر لذتی دست و پا کردن ... 

کسانی که درباره ما حتی فکر هم نمیکنن.

اما ما اینور دنیا فکر میکنیم... زیاد...خیلی زیاد فکر میکنیم...درباره اونا... ما میگیم اونا خیال میکنن که چیزایی که دارن رو واقعا دارن! درصورتی که لذت حقیقی و اصیل مال ماست. مایی که در همه چیزای بد بدتریم و تو همه چیزای خوب دستمون خالیه...

مایی که قصد داریم دنیا رو درست کنیم...غافل از اینکه تنها جایی از دنیا که درست نیست مربوط به جاییه که ما هستیم...

پ.ن: چرا ما انقدر دستمون تو همه چی خالیه...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۹۴ ، ۱۲:۰۹

من واقعا تعجب میکنم وقتی بعضی ها رو میبینم که به جای نگرانی برای لذت، برای پول نگرانی میکنن...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مهر ۹۴ ، ۱۴:۰۹

دو نوع چیز داریم:

1-یه چیزایی

2-خیلی چیزا

همیشه یادمون باشه که ما حداکثر میتونیم "یه چیزایی" رو بدونیم، و همیشه "خیلی چیزا" هست که نمیدونیم...

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۴ ، ۱۰:۵۷

دوستان از شما خواهش میکنم این موضوع رو درک کنید که قرآن اولا و بالذات یک کتابه؛ و عین همه بقیه کتاب ها نویسنده داره، جلد و صفحه داره، و چیزهایی داخلش نوشته شده! برای خدا یک بار هم که شده این کتاب رو برداریم و از اولش شروع کنیم به خوندن؛ ببینیم واقعا توش چی نوشته!

درست عین یک کتاب رمان... تو چند روزم راحت تمام میشه...

نه تفسیر کنید، نه از کسی بپرسید، نه تحقیق کنید، نه هیچ چیز دیگه ای. فقط معنیا رو بخونید ببینید چی میخواد بگه...

پ.ن: - آقاجان کتاب رو که نمینویسن که من و تو ماچش کنیم که. کتاب برای خوندنه:)

-کار خیلی خوبیه. باور کنید...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۴ ، ۱۳:۳۷