معدل اخلاق من
دقت کنید:
اطرافیان شما پیش فرض، زمانی شما رو دوست دارن که به دردشون بخورید. وقتی گره ای باز میکنی، فداکاری و گذشتی میکنی، کاری رو با تمام وجودت انجام میدی، خدای نکرده پارتی بازی میکنی، حتی کسی رو مهمون میکنی و خلاصه وقتی که براشون مفید واقع میشی دوستت دارن.
این به نظرم از تمایل ذاتی انسان ها به بقا و حیات میاد. کسانی که به این حیات -یا حیات با کیفیت تر- کمکی میکنند برای ما مثبت اند و کسانی که مانع اون هستند منفی. کسانی هم که اثری ندارند مهم نیستند.
اما اخلاق، درست از همین دریچه ها وارد میشه. وقتی خنثی ها مهم شدند وارد سطوح اولیه اخلاق شدیم؛ و وقتی دشمنان یا مخالفان و کلا کسانی که هر جور زاویه ای با ما دارن برای ما مهم و مثبت شدند وارد سطوح بالاتر اخلاق شدیم.
البته انسانی موفق به اخلاقی زندگی کردن میشه که این پیشرفت های اخلاقیش همراه پیشرفت معرفتیش هم باشه. تمارض و نمایش-بخصوص تمارض خود برای خود-، قطعا دائمی نیست و تو اولین شرایط سخت و دشوار پیش آمده لو میره. اما رشد معرفت به معنی درک لذت و شیرینی این مراحل، اخلاق رو نهادینه میکنه.
میزان پایبندی خودتون به اخلاق رو تو شرایط سخت بفهمید. اخلاق ما معدل اخلاق ماست نه رفتار خاصی که در شرایطی بروز میدیم؛ چه بد چه خوب...
مثل مادری که ممکنه خواسته بچه رو اجابت نکنه ولی در واقع همون موقع داره اخلاق مادری رو رعایت میکنه!
بعضی وقتا محبوبیت بین افراد مهم نیست بلکه معیارهایی جلوتر از محبوبیت میان وسط