میترسم از این عشق که چیزی هم نیست
داستانیست که از عاقبتش میترسم
فقط این را هم بگویم بد نیست
گاهی خوب که میبینم...
چیزی هم هست!
بیشتر هم از همین بابتش میترسم...
میترسم از این عشق که چیزی هم نیست
داستانیست که از عاقبتش میترسم
فقط این را هم بگویم بد نیست
گاهی خوب که میبینم...
چیزی هم هست!
بیشتر هم از همین بابتش میترسم...
چیزی که بعد دیدنت ز من ماندست
چیزی جز انعکاس مات آرزویی محال نیست
هزار کتاب شعر در ضمیر من جوشید
هزار حیف! در فکر تو کار دیگری مجال نیست
وصل اگر چه سرنوشت ما نشد ولی
لطفِ داستان عاشقی وصال نیست
عشق اگر سر از وصال دراورد کجا عشق است؟
داستان پوچ هر روزیست
تکراریست...
عاشقی سوختن و ساختن است...
-معین مرادی-