اکثر آدم ها فکر میکنند معنی بهتر بودن و بدتر بودن را میدانند! از آن بدتر اینکه فکر میکنند این را خیلی خوب هم میدانند!
تمام بدبختی ها از همین توهم ها ناشی میشود...
اکثر آدم ها فکر میکنند معنی بهتر بودن و بدتر بودن را میدانند! از آن بدتر اینکه فکر میکنند این را خیلی خوب هم میدانند!
تمام بدبختی ها از همین توهم ها ناشی میشود...
یکی از مزایای وجود خدا برای انسان ها ممکن شدن اخلاقه. اخلاق یعنی انسان از روی اختیار کار خوبی را بر کار بدی ترجیح بده. از مفهوم خوب و بد و مزایایی که وجود خدا میتونه برای تشخیصشون داشته باشه که بگذریم بحث چرایی این انتخاب به میون میاد. چرا انسان باید یک کار خوب رو به جای یک کار بد ترجیح بده؟ بالاخره باید یک انگیزه ای برای این انتخاب باشه یا نه؟ ترجیح بلامرجح که نمیشه.
وجود خدا به عنوان خیر اعلی و تمایل ذاتی و ناچار اراده انسان برای رسیدن به خیر نامحدود، به خوبی این ترجیح رو توجیه میکنه. در حقیقت اگر خیر اعلایی وجود داشته باشه، خیر و خوبی به نوعی وجود خارجی و اصالت واقعی پیدا میکنه و اخلاق از نسبی شدن نجات پیدا میکنه.
هر دلیل دیگه ای مثل مقبولیت در جامعه یا بهتر شدن حال درونی فرد یا بیان های مکانیکی مثل ترشح هرمون هایی که باعث آرامش میشه یا از این دست، تقلیل دادن اخلاق به یک امر فردی و از سر خودخواهی خواهد بود، ضمن اینکه انجام خوبی برای خوبی هم بازگشت به همون ترجیح بلامرجح و محال خواهد بود.
برگرفته از: شهود حقایق ازلی در خداوند-فلسفه مالبرانش
مادر ها دوست داشتنی هستند چون ما را همانطور ک هستیم؛ دوست دارند و بدی هامان دلشان را نمیزند. ما جزوی از وجود آن ها هستیم و آن ها جزئی از هویت ما؛ نه ما از هویتمان جدا شدنی هستیم و نه آن ها از وجودشان...
شاید راز این عشق بی حد و اندازه در همین آمیختگی وجودها و هویت ها باشد...