من مسلما با اجبار در حجاب مخالفم. اما اجبار ناخودآگاه بی حجابی، در مقابل این اجبار رو خطرناک تر میبینم...
گاهی وقت ها بعضی بی حجابی ها رو میبینم که فقط ناشی از یک نوع اعتراض به این اجباره؛ نه یک انتخاب آگاهانه...
چیزی که من حقیقتا به آن اعتقاد دارم این که محال است کسی بتواند در دیگران اثر مثبتی بگذارد قبل از اینکه به یک نوع خودساختگی رسیده باشد.
بزرگترین کمبود اکثر کسانی که نام "مصلح" را برای خود برگزیده اند هم همین است. فردی که سودای اصلاح دیگران را در سر دارد باید تکلیف خود را با خیلی چیزها روشن کرده باشد. باید راجع به خیلی چیزها عمیقا فکر کرده باشد و با مطالعه و تحقیق جدی، به یک دیدگاه و اصطلاحا جهان بینی مجموع و قابل دفاعی رسیده باشد. این حداقل چیزیست که دیگران انتظار دارند. و از آن مهم تر انتظار اعتقاد واقعی به آن جهان بینی است که بسیار جدی تر و دشوار تر خواهد بود. این خودش را مثلا در امر به معروف و نهی از منکر خیلی خوب نشان میدهد.
خیلی از کسانی که حتی با نیت خیر، امر به معروف و نهی از منکر میکنند، نه معروف و منکر را به درستی میشناسند و نه خود، عامل به آنند.