🎼 Borderline
🎤 Chris _de_Burgh
...
And in the early morning rain, i see her there
و زیر باران سپیده دم، او را می بینم
And I know I'll have to say goodbye again;
و می دانم که دوباره باید با او وداع کنم
And it's breaking my heart, I know what I must do,
و این واقعیت قلب مرا می شکند، می دانم چکار باید بکنم
I hear my country call me, but I want to be with you,
می دانم که کشورم مرا فراخوانده ولی من می خواهم با تو باشم
I'm taking my side, one of us will lose,
من طرف خودم را می گیرم، یکی از ما باید بازنده باشد
Don't let go, I want to know,
مرا رها نکن، می خواهم بدانم
That you will wait for me until the day,
که در انتظارم خواهی ماند تا روزی که
There's no borderline, no borderline;
مرزی نباشد، مرزی نباشد
Walking past the border guards,
در حالیکه از کنار مرزبانان می گذرم
Reaching for her hand,
دستانم را دراز می کنم تا دستانش را بگیرم
Showing no emotion,
همانطور که احساسم را بروز نمی دهم
I want to break into a run,
می خواهم فرار کنم
But these are only boys, and I will never know,
ولی اینها تنها پسرانی کم سن و سال هستند و من هرگز نخواهم فهمید
How men can see the wisdom in a war...
که مردان چگونه در جنگ عقلانیت یافته اند
And it's breaking my heart,...
و این قلب مرا میشکند...