تاریخ شیرین
گاهی با خودم فکر میکنم که چقدر بد است که تا به حال از تاریخ خوشم نمی آمده.
مبتذل ترین و احمقانه ترین برداشت از تاریخ، آن دریافتی است که آموزش و پرورش توسط درس های تاریخ داده.
اما الان که مزه شیرینش زیر دندانم آمده ول کنش نیستم. مثل باغیست که در و دیوارش چنگی به دل نمیزند ولی وقتی وارد شدی میبینی که زیباییش حدی ندارد.
مثل پیری است که علی الظاهر به هم صحبتیش نمی ارزد ولی وقتی هم کلامش میشوی حلاوتی دارد که سر حال می آیی.
تاریخ که میخوانی میفهمی دنیا چقدر گرد است. همه چیز دارد تکرار میشود. عمق حماقت و جهلت را پیش رویت میگذارد و لذت میبری. اصلا همین صراحتش شیرین است. رک و رو راست همه چیز را وسط دایره میریزد. پای آدم ها را، وقایع را، مقدسات را و همه و همه چیز را وسط می آورد.
به راستی کاپلستون راست می گوید که کسی که تاریخ نمیداند را حقیقتا نباید دانش آموخته محسوب کرد...