عشق و امید
به نظر میرسد که تصور آدم ها از پدیده عشق وابسته است به جهان بینیشان. اما فارغ از ماهیتش هر چه که هست وقتی وارد زندگی فرد میشود هم در نگاه فرد اثر مثبت دارد و هم در عملکردش. حال بهتر، دنیای رنگی تر، اعتماد به نفس بالاتر، نشاط و سرزندگی بیشتر و در کل همه چیز را بهتر و با کیفیت تر میکند.
چه این را از ترشح هرمون های بدنی بدانیم چه از تغیرات روحی و روانی، در هر حال وجود دارد.
درست برای همین هم هست که باید عاشق بود. در هر حال و وضعی که هستیم باید معشوقی برای خودمان دست و پا کنیم و عاشقی کنیم. عاشقی را البته نمیشود منحصر به روابط انسان با انسان کرد بلکه به هر چیزی میشود عشق ورزید. یکی به عکاسی یکی به نقاشی یکی به موسیقی یکی به خانواده یکی به دوست یکی هم به خواندن و نوشتن. عاشق بودن است که مهم است. آدم ها را سکون فاسد میکند. آدم ها همیشه باید در تکاپو و حرکت باشند و بهترین نیروی محرکی که میشناسم عشق است. آدم ها اگر معشوقی نداشته باشند امیدی نخواهند داشت چون درواقع چیزی وجود ندارد که امیدی به وصالش باشد و بی امید هم زندگی بی معنا میشود...
عاشق باشید و پرامید...